ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
وقتی تنها بیرون رفتی…
part:2
_________________________________
ویو تهیونگ
مثله فرشته ها خوابیده بود…رفتم منم خوابیدم تو اتاق
ویو جولی
وقتی که تهیونگ رفتم بیدار شدم و سرمو بوسید:)ولی میخوام تنها باشم الان حالم خوب نی خیس عرق بودمم اصلا با اینکه هوا یخبندونه
ساعت۱۲شب بود کفشا رو پوشیدم لباسمو پوشیدم شلوار و اینا…درو آروم باز کردم و آروم رفتم بیرون خونه
جولی:اخیش راحت شدیم هاا
بااینکه کارم خیلی زشته ولی به تهیونگ زدم و داشتم راه میرفتم
ویو تهیونگ
دیدم یکی بهم زنگ زده که دیدم جولیه ولی اون که خونی پ چرا زنگ زده …جواب دادم
تهیونگ:الو
جولی:الو سلام تهی من چیزه بیرونم یکم میخوام دور بخورم
تهیونگ:مگه ساعت چنده؟
جولی:ساعت ۱۲شبه
تهیونگ:واسه چی؟
جولی قطع کرد
یعنی چی نکنه بره بیروت چیزیش بشه…واییییی اخه ساعت۱۲شب هم هست بدتر ..آماده شدم و رفتم بیرون خونه دنبالش گشتم ولی نبودش بدو بدو رفتم پیشش ولی ندیدمش ولی…
ویو جولی
نمیدونم از این دنیا خسته بودم…رفتم سر خیابون.اتوبوس میخواست بیاد منم پاهامو گذاشتم روی جدول و…وقتی میخواستم برم یکی دستمو کشید و افتادم
جولی:اخ چیکار میکنی ؟
تهیونگ:مخواستی خودتو بکشی؟؟؟دیوانه ی دختر
جولی:ولم کن
تهیونگ:بهم توضیح بده چرا داشتی خودتو میکشتییی*داد شدید*
جولی:دوست داشتممم*جیغ*
تهیونگ:بهم توضیح بده لطفا
جولی:ولم کن باشه؟
تهیونگ دستمو ول کرد و رفتیم ی جا نشستیم…
____________________________
ممکنه باز پارت دیه شو امروز بزارمممم
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
وقتی تنها بیرون رفتی…
part:2
_________________________________
ویو تهیونگ
مثله فرشته ها خوابیده بود…رفتم منم خوابیدم تو اتاق
ویو جولی
وقتی که تهیونگ رفتم بیدار شدم و سرمو بوسید:)ولی میخوام تنها باشم الان حالم خوب نی خیس عرق بودمم اصلا با اینکه هوا یخبندونه
ساعت۱۲شب بود کفشا رو پوشیدم لباسمو پوشیدم شلوار و اینا…درو آروم باز کردم و آروم رفتم بیرون خونه
جولی:اخیش راحت شدیم هاا
بااینکه کارم خیلی زشته ولی به تهیونگ زدم و داشتم راه میرفتم
ویو تهیونگ
دیدم یکی بهم زنگ زده که دیدم جولیه ولی اون که خونی پ چرا زنگ زده …جواب دادم
تهیونگ:الو
جولی:الو سلام تهی من چیزه بیرونم یکم میخوام دور بخورم
تهیونگ:مگه ساعت چنده؟
جولی:ساعت ۱۲شبه
تهیونگ:واسه چی؟
جولی قطع کرد
یعنی چی نکنه بره بیروت چیزیش بشه…واییییی اخه ساعت۱۲شب هم هست بدتر ..آماده شدم و رفتم بیرون خونه دنبالش گشتم ولی نبودش بدو بدو رفتم پیشش ولی ندیدمش ولی…
ویو جولی
نمیدونم از این دنیا خسته بودم…رفتم سر خیابون.اتوبوس میخواست بیاد منم پاهامو گذاشتم روی جدول و…وقتی میخواستم برم یکی دستمو کشید و افتادم
جولی:اخ چیکار میکنی ؟
تهیونگ:مخواستی خودتو بکشی؟؟؟دیوانه ی دختر
جولی:ولم کن
تهیونگ:بهم توضیح بده چرا داشتی خودتو میکشتییی*داد شدید*
جولی:دوست داشتممم*جیغ*
تهیونگ:بهم توضیح بده لطفا
جولی:ولم کن باشه؟
تهیونگ دستمو ول کرد و رفتیم ی جا نشستیم…
____________________________
ممکنه باز پارت دیه شو امروز بزارمممم
۵.۱k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.