تک پارتی = درخواستی
ویو ات
سلام من مین ات هستم ۲ ساله با شوگا ازدواج کردم....
امروز اخرین روز کاری تو هفته هست و شوگا برای شام زودتر میاد خونه مشغول درست کردن غذا بودم که یهو درد بدی زیر دلم رو گرفت سری رفتم دستشویی
ات: اههه گندش بزنن بازم پریود شدم
سریع یه نوار بهداشتی گذاشتم و اومدم. بیرون و شروع کردم به پخته ادامه غذا ولی دلم وحشتناک درد میکرد... پس یه مسکن خوردم ولی هیچ فایده ای نداشت دردم بیشتر شده بود.... که یهو صدای زنگ در اومد اروم رفتم درو باز کردم دیدم شوگا هست سریع بغلم کرد. دلم نمیخواست شوگا نگرانم بشه پس سیع کردم نشون ندم که حالم بده
شوگا: سلام پرنسس
اتـ: سلام عشقمم
برو بالا لباسات رو عوض کن بیا شام بخوریم
شوگا: چشم عزیزم..... ات حالت خوبه رنگت پریده
ات: اه اره حالم خوبه بدو غذا سرد شد
ویو شوگا
احساس میکنم ات داره ازم یچیزی رو قایم میکنه... پس سریع لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین دیدم ات داره داخل بشقاب ها غذا میریزه رفتم نشستم روی صندلی ات بشقابم رو جلوم گذاشت وقتی خواست غذای خودشو بزاره....
ویو ات
داخل بشقاب ها غذا ریختم بشقاب شوگا رو جلوش گذاشتم ولی تا خواستم بشقاب خودمو بزارم زیر دلم درد خیلی بدی گرفت و بشقاب از دست افتاد خودمم نشستم رو زمین و دلم رو گرفتم
ات: اه اه اییییییی (منحرف نباش)
شوگا: اتتت عزیزم چیشد.... دلت درد میکنه.. وایسا ببینم امروز تاریخ پریودته
ویو شوگا
واییی اصلا یادم نبود... وقتی دیدم ات اینجوری داره بخودش میپیشه سریع براید بغلش کردم بردمش داخل اتاق خیلی اروم لباساشو در اور دم (منحرف نباش) و گذاشتمش داخل وان اب گرم براش لباس و نوار بردم گذاشتم روی کمده رخت کن
رفتم پایین ظرفه شکسته رو جمع کردم و زمین رو تمیز کردم...
رفتم بالا دیدم ات از حموم اومده بیرون و روی تخت دراز کشیده اروم از پشت بغلش کردم و دلش رو ماساژ دادم
شوگا: عشقم چرا بهم نگفتی پریود شدی؟
ات: نمیخواستم نگرانت کنم
ویو ادمین
شوگا اروم سرش رو توی گردن ات فرو کرد و بوسه های ارومی میزاشت.... بعد از چند دقیقه دید نفس های ات اروم شده این نشون دهنده این بود که اون خوابش برده پس شوگا هم کنار ات خوابید....
(پرش به ۴ سال بعد)
اونها بعد از 4 سال زندگی عاشقانه صاحب یه دختر کوچولو به اسم یونجی و یه پسر کوچولو به اسم هیونجین شدن...
⭐پایان ⭐
امیدوارم خوشتون اومده باشهه🤍💜🤍💜🤍🫂🫂🫂
سلام من مین ات هستم ۲ ساله با شوگا ازدواج کردم....
امروز اخرین روز کاری تو هفته هست و شوگا برای شام زودتر میاد خونه مشغول درست کردن غذا بودم که یهو درد بدی زیر دلم رو گرفت سری رفتم دستشویی
ات: اههه گندش بزنن بازم پریود شدم
سریع یه نوار بهداشتی گذاشتم و اومدم. بیرون و شروع کردم به پخته ادامه غذا ولی دلم وحشتناک درد میکرد... پس یه مسکن خوردم ولی هیچ فایده ای نداشت دردم بیشتر شده بود.... که یهو صدای زنگ در اومد اروم رفتم درو باز کردم دیدم شوگا هست سریع بغلم کرد. دلم نمیخواست شوگا نگرانم بشه پس سیع کردم نشون ندم که حالم بده
شوگا: سلام پرنسس
اتـ: سلام عشقمم
برو بالا لباسات رو عوض کن بیا شام بخوریم
شوگا: چشم عزیزم..... ات حالت خوبه رنگت پریده
ات: اه اره حالم خوبه بدو غذا سرد شد
ویو شوگا
احساس میکنم ات داره ازم یچیزی رو قایم میکنه... پس سریع لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین دیدم ات داره داخل بشقاب ها غذا میریزه رفتم نشستم روی صندلی ات بشقابم رو جلوم گذاشت وقتی خواست غذای خودشو بزاره....
ویو ات
داخل بشقاب ها غذا ریختم بشقاب شوگا رو جلوش گذاشتم ولی تا خواستم بشقاب خودمو بزارم زیر دلم درد خیلی بدی گرفت و بشقاب از دست افتاد خودمم نشستم رو زمین و دلم رو گرفتم
ات: اه اه اییییییی (منحرف نباش)
شوگا: اتتت عزیزم چیشد.... دلت درد میکنه.. وایسا ببینم امروز تاریخ پریودته
ویو شوگا
واییی اصلا یادم نبود... وقتی دیدم ات اینجوری داره بخودش میپیشه سریع براید بغلش کردم بردمش داخل اتاق خیلی اروم لباساشو در اور دم (منحرف نباش) و گذاشتمش داخل وان اب گرم براش لباس و نوار بردم گذاشتم روی کمده رخت کن
رفتم پایین ظرفه شکسته رو جمع کردم و زمین رو تمیز کردم...
رفتم بالا دیدم ات از حموم اومده بیرون و روی تخت دراز کشیده اروم از پشت بغلش کردم و دلش رو ماساژ دادم
شوگا: عشقم چرا بهم نگفتی پریود شدی؟
ات: نمیخواستم نگرانت کنم
ویو ادمین
شوگا اروم سرش رو توی گردن ات فرو کرد و بوسه های ارومی میزاشت.... بعد از چند دقیقه دید نفس های ات اروم شده این نشون دهنده این بود که اون خوابش برده پس شوگا هم کنار ات خوابید....
(پرش به ۴ سال بعد)
اونها بعد از 4 سال زندگی عاشقانه صاحب یه دختر کوچولو به اسم یونجی و یه پسر کوچولو به اسم هیونجین شدن...
⭐پایان ⭐
امیدوارم خوشتون اومده باشهه🤍💜🤍💜🤍🫂🫂🫂
۲۱.۱k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.