مدرسه ی من
مدرسه ی من
ویو یونگی
یونگی:کیفش تو کلاسه...وایسا
من...من هنوز یخچال مدرسه رو نگشتم
لیا:چرا باید اونجا باشه
یونگی:ضرر که نداره بگردم
بریم
لیا:بریم
ویو لیا
یونگی خیلی نگرانه اینا صد در صد به هم حس دارن ولی خودشون نمیدونن
رفتیم خونه باهاشون حرف میزنم البته اگر ات پیدا بشه و بلایی سرش نیومده باشه
ویو یونگی
من تا حالا آنقدر برای یه دختر نگران نشده بودم که برای ات شدم
فکر کنم یه حسابی بهش داردم...بابا میگم الان باید دنبال ات بگردم پیداش کردیم زیر نظرش میگیرم ببینم اونم به من حس داره
خدایا بلایی سرش نیومده باشه
باید حواسم بهش میبود اگه بلایی سرش بیاد خودمو نمی بخشم
تا خودمم میخواستم اذیتش کنم
داشتیم به سمت یخچال میرفتیم که هانون و وار دستش رو دیدیم (همون قلدر های کلاسشون که ات رو اذیت کردن)
شاید اینا بدونن ات کجاست
رفتم سمتشون پرسیدم
یونگی:شماها ات رو ندیدید دختر عموی من
هانول:(نیشخند)نه ...چرا باید ببینیم
یونگی:....باشه ولی من میدونم شماها ات رو یکسری کردید اگه ات پیدا شد و بلایی سرش اومد میکشمتون
بیا بریم لیا
بدون اینکه بزارم حرفی بزنن زفتیم رسیدیم به یخچال درش رو باز کردیم
با چیزی که دیدم انگار سطل آب یخ ریخت روم اون .......ادامه دارد
ویو یونگی
یونگی:کیفش تو کلاسه...وایسا
من...من هنوز یخچال مدرسه رو نگشتم
لیا:چرا باید اونجا باشه
یونگی:ضرر که نداره بگردم
بریم
لیا:بریم
ویو لیا
یونگی خیلی نگرانه اینا صد در صد به هم حس دارن ولی خودشون نمیدونن
رفتیم خونه باهاشون حرف میزنم البته اگر ات پیدا بشه و بلایی سرش نیومده باشه
ویو یونگی
من تا حالا آنقدر برای یه دختر نگران نشده بودم که برای ات شدم
فکر کنم یه حسابی بهش داردم...بابا میگم الان باید دنبال ات بگردم پیداش کردیم زیر نظرش میگیرم ببینم اونم به من حس داره
خدایا بلایی سرش نیومده باشه
باید حواسم بهش میبود اگه بلایی سرش بیاد خودمو نمی بخشم
تا خودمم میخواستم اذیتش کنم
داشتیم به سمت یخچال میرفتیم که هانون و وار دستش رو دیدیم (همون قلدر های کلاسشون که ات رو اذیت کردن)
شاید اینا بدونن ات کجاست
رفتم سمتشون پرسیدم
یونگی:شماها ات رو ندیدید دختر عموی من
هانول:(نیشخند)نه ...چرا باید ببینیم
یونگی:....باشه ولی من میدونم شماها ات رو یکسری کردید اگه ات پیدا شد و بلایی سرش اومد میکشمتون
بیا بریم لیا
بدون اینکه بزارم حرفی بزنن زفتیم رسیدیم به یخچال درش رو باز کردیم
با چیزی که دیدم انگار سطل آب یخ ریخت روم اون .......ادامه دارد
۵.۸k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.