چند پارتی
پارت ۵
جونگ یول: جیغ* ( دستاشو برد بالا)
کوک: این میفهمه ما چی میگیم
ا/ت: پسسس چییی واسه چی کل روز بچم واسه باباش گریه میکرد که برگرده
کوک: اوو..روبه جونگ یول* دیگه نبینم گریه بکنی ها وگرنه قلقلکت میدم :)
جونگ یول: خنده*
ا/ت: دیگه از این به بعد اصلا نباید گریه کنه..
کوک: چرا؟
ا/ت: وااییی بهت نگفتم؟...
کوک: چیو نگفتی؟
ا/ت؛ آممم جونگ یول..
کوک: جونگ یول چی؟
ا/ت: بیماری قلبی پیدا کرده..اینقدر گریه کرده و بالا آورده... گریشم قطع نکرده هاا..یک ریز گریه میکرده که قلبش درد گرفت..جین میخواست باهاش بازی کنه که دید بچه اصلا داره از شدت داغی میسوزه..بیحالم بود یهو غش کرد..
کوک: *شک*
ا/ت: خوبی؟
کوک: وایستا وایستا..گفتی بیماری قلبی داره؟
ا/ت: آره..من دوساعت دارم چی رو توضیح میدم
کوک:..
ا/ت؛ فکر کردم گفتم
کوک: من باعث شدم..
ا/ت: نهه کوک..
کوک: نهه کوک نداره که..من با وجود اینکه بچم جلوم داشت التماس میکرد نرم..رفتم..
ا/ت: تو باید میرفتی..اتفاقا این تقصیر منه که باید سرشو با یه چیزی گرم میکردم
کوک: تقصیر دوتامونه ( موهای جونگ یول رو ناز کردم)
ا/ت: اهوم..حالا بیا غذا مونو بخوریم :)
جونگ یول: جیغ* ( دستاشو برد بالا)
کوک: این میفهمه ما چی میگیم
ا/ت: پسسس چییی واسه چی کل روز بچم واسه باباش گریه میکرد که برگرده
کوک: اوو..روبه جونگ یول* دیگه نبینم گریه بکنی ها وگرنه قلقلکت میدم :)
جونگ یول: خنده*
ا/ت: دیگه از این به بعد اصلا نباید گریه کنه..
کوک: چرا؟
ا/ت: وااییی بهت نگفتم؟...
کوک: چیو نگفتی؟
ا/ت؛ آممم جونگ یول..
کوک: جونگ یول چی؟
ا/ت: بیماری قلبی پیدا کرده..اینقدر گریه کرده و بالا آورده... گریشم قطع نکرده هاا..یک ریز گریه میکرده که قلبش درد گرفت..جین میخواست باهاش بازی کنه که دید بچه اصلا داره از شدت داغی میسوزه..بیحالم بود یهو غش کرد..
کوک: *شک*
ا/ت: خوبی؟
کوک: وایستا وایستا..گفتی بیماری قلبی داره؟
ا/ت: آره..من دوساعت دارم چی رو توضیح میدم
کوک:..
ا/ت؛ فکر کردم گفتم
کوک: من باعث شدم..
ا/ت: نهه کوک..
کوک: نهه کوک نداره که..من با وجود اینکه بچم جلوم داشت التماس میکرد نرم..رفتم..
ا/ت: تو باید میرفتی..اتفاقا این تقصیر منه که باید سرشو با یه چیزی گرم میکردم
کوک: تقصیر دوتامونه ( موهای جونگ یول رو ناز کردم)
ا/ت: اهوم..حالا بیا غذا مونو بخوریم :)
۳۸.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.