وقتی هم عاشقت بود و هم خجالتی:") part³
•|از زبان جیمین|•
فردا قرار بود جین و جیهوپ هیونگ برای اشنایی گروه ها باهم دیگه مرخصی بگیرن فرصت خوبی بود که ازشون درخواست کمک کنم که چطوری به میسو اعتراف کنم
//فردا//
جیهوپ هیونگ هیونگ هیونگگگگگ
<جیهوپ♤ جیمین□>
□هیونگ من من من چیزه خوب میدونی
♤عاشق شدی
□از کجا فهمیدییی؟
♤تهیونگ و جِی کِی بهم گفتن😂
□من با این تهکوک کار دارم بزار😕
♤خبب میخوای بهش اعتراف کنی ولی نمیتونی؟
□ار...ه
♤از منو تهیونگ کمکت میکنیم
□چرا تهیونگ؟
♤این بشر استعداد خارق العاده ای در مخ زنی داره
□اگه اون اصن دوسم داشته باشه چیی؟
♤بدت میاد؟
□هوفف بزا....
بنگ پی دی نیم: پسرا اتاقو جمع کنین ببینم اگه استری کیدز که بیاد اینجا سکته میکنه انگار اتاق وحشت عه اتاق فرار را انداختن😐
{همشون}: چشم
*مرتب کردن و دینگ دونگ استری کیدز فرا رسید*
{معرفی و فلان فلان}
نوبت اتاق دهی رسید
•|از زبان میسو|•
فیلیکسس فیلیکسس بیا مث کاپلا رفتار کنیم تو یه اتاق بندازنمون
=<ایشون فیلیکس عه> اوک بیبی گرل
+ددی ایکاش تو یه اتاق باشیم چون امشب دلم یچیزی میخواد
<دوتامونم از خجالت داشتیم اب میشدیم ولی چاره ای نبود>
بنگ پی دی نیم: اع اها فیلیکس و میسو اتاق [مثلا ²⁰⁷]
=+اخجون راحت شدیم
•| از زبان جیمین |•
داشتم میسو رو نگا میکردم وایسا اون پسره اسمش چی بود؟ ها فیلیکس چرا بیبی گرل صداش زد؟ وایسا ددیییی؟ امشب باهاش کار دارهه؟ یعنی داشتم خودمو برای میسویی میکشتم که دوست پسر داره؟💔 یه قطره اشک همینطوری چکید از چشمم بیرون واای نباید عاشق میشدم :(
فردا قرار بود جین و جیهوپ هیونگ برای اشنایی گروه ها باهم دیگه مرخصی بگیرن فرصت خوبی بود که ازشون درخواست کمک کنم که چطوری به میسو اعتراف کنم
//فردا//
جیهوپ هیونگ هیونگ هیونگگگگگ
<جیهوپ♤ جیمین□>
□هیونگ من من من چیزه خوب میدونی
♤عاشق شدی
□از کجا فهمیدییی؟
♤تهیونگ و جِی کِی بهم گفتن😂
□من با این تهکوک کار دارم بزار😕
♤خبب میخوای بهش اعتراف کنی ولی نمیتونی؟
□ار...ه
♤از منو تهیونگ کمکت میکنیم
□چرا تهیونگ؟
♤این بشر استعداد خارق العاده ای در مخ زنی داره
□اگه اون اصن دوسم داشته باشه چیی؟
♤بدت میاد؟
□هوفف بزا....
بنگ پی دی نیم: پسرا اتاقو جمع کنین ببینم اگه استری کیدز که بیاد اینجا سکته میکنه انگار اتاق وحشت عه اتاق فرار را انداختن😐
{همشون}: چشم
*مرتب کردن و دینگ دونگ استری کیدز فرا رسید*
{معرفی و فلان فلان}
نوبت اتاق دهی رسید
•|از زبان میسو|•
فیلیکسس فیلیکسس بیا مث کاپلا رفتار کنیم تو یه اتاق بندازنمون
=<ایشون فیلیکس عه> اوک بیبی گرل
+ددی ایکاش تو یه اتاق باشیم چون امشب دلم یچیزی میخواد
<دوتامونم از خجالت داشتیم اب میشدیم ولی چاره ای نبود>
بنگ پی دی نیم: اع اها فیلیکس و میسو اتاق [مثلا ²⁰⁷]
=+اخجون راحت شدیم
•| از زبان جیمین |•
داشتم میسو رو نگا میکردم وایسا اون پسره اسمش چی بود؟ ها فیلیکس چرا بیبی گرل صداش زد؟ وایسا ددیییی؟ امشب باهاش کار دارهه؟ یعنی داشتم خودمو برای میسویی میکشتم که دوست پسر داره؟💔 یه قطره اشک همینطوری چکید از چشمم بیرون واای نباید عاشق میشدم :(
۳.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.