part ❷❻
༒•My love•༒
راوی: جیمین ا/تو براید استایل بغل کرد و از اتاق رفت بیرون.
از عمارت اومد بیرون و ا/تو گذاشت تو ماشین و خودشم سوار شد.
جیمین: برای چی اومده بودی اینجا.
ا/ت: جی...جیمین
جیمین: فقط برام توضیح بده که چرا اومدی اینجا.
ا/ت: من ... فقط....اومده بودم
راوی: جیمین حرف ا/تو قطع کرد و....
جیمین:بیخیال ، *یکم مکث* الان خوبی؟
ا/ت: اوهوم.
جیمین: خوبه.
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
نامجون ویو: رو تخت دراز کشیده بودم ، دقیقا همون جایی که ا/ت خوابیده بود. بوی عطرش که توی ملافه پیچیده بودو بو میکردم. آرامش خاصی بهم میداد.
راوی: نامجون رو تخت دراز کشیده بود و جای ا/تو نوازش میکرد و آروم و بی صدا اشک میریخت و با خودش صحبت میکرد.
نامجون: کاش هیچوقت عاشقش نمیشدم، کاش هیچوقت ندیده بودمش. کاش هیچ وقت وجود نداشتم که بخواد بخاطرم از پیشم بره.
راوی: نامجون انقدر با خودش حرف زد تا این که خوابش برد.
۷ماه بعد.....
جیمین: گفتم که نه.
سهون: ولی آقای پارک این معامله خوبیه ، بهتره از دستش ندین.
جیمین: خیلی خوش اومدین *اشاره به در اتاق*
سهون: پشيمون میشی پارک.
جیمین: روز خوش.
راوی: بعد رفتن سهون حدود چند دقیقه بعد ا/ت وارد اتاق جیمین شد.
ا/ت: میتونم بیام تو. *نفس نفس زدن*
جیمین: ا/ت چرا این همه پله رو اومدی بالا
ا/ت: خب حوصلم سر رفت گفتم بیام بالا پیش تو
جیمین: از دست تو
ا/ت: *لبخند* راستی این یارو کی بود تو اتاقت.
جیمین: داشتیم باهم درمورد کار صحبت میکردیم، میخواست اسلحه هامو دوبرابر قیمت بخره.
ا/ت: خب چرا باهاش معامله نکردی؟
جیمین: آخه اون آدم درستی نیست. خوشم نمیاد باهاش کار کنم. نه من خیلیا باهاش کار نمیکنن وَ همینم باعث شد که کینه ای بشه.
ا/ت: آها..... ایییییییی
جیمین: ا/ت چی شد ؟ خوبی؟
ا/ت: هوووف ، چیزی نشده بچه لگد زد *خنده*
جیمین: اوووف ، بابایی رو ترسوندی فسقلی. دیگه مامانتو اذیت نکنیااا
ا/ت: 😂
جیمین: الان خوبی؟
ا/ت: اوهوم.
راوی: * زل زدن به هم دیگه *
جیمین: *همین طور که زل زده* تو خیلی زیبایی پرنسسم
ا/ت: * لپاش سرخ شدن*
جیمین: *خنده* کیوت خودمی.
ا/ت: 😊 بسه دیگه بریم پایین
راوی: جیمین ا/تو براید استایل بغل کرد.
ا/ت: *جیغ خیلی ریز* جیمین مگه خودم نمیتونم بیام؟
جیمین: نمیزارم این همه پله رو دوباره بری پایین.
•ادامه دارد•
▪︎عشق من▪︎
راوی: جیمین ا/تو براید استایل بغل کرد و از اتاق رفت بیرون.
از عمارت اومد بیرون و ا/تو گذاشت تو ماشین و خودشم سوار شد.
جیمین: برای چی اومده بودی اینجا.
ا/ت: جی...جیمین
جیمین: فقط برام توضیح بده که چرا اومدی اینجا.
ا/ت: من ... فقط....اومده بودم
راوی: جیمین حرف ا/تو قطع کرد و....
جیمین:بیخیال ، *یکم مکث* الان خوبی؟
ا/ت: اوهوم.
جیمین: خوبه.
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
نامجون ویو: رو تخت دراز کشیده بودم ، دقیقا همون جایی که ا/ت خوابیده بود. بوی عطرش که توی ملافه پیچیده بودو بو میکردم. آرامش خاصی بهم میداد.
راوی: نامجون رو تخت دراز کشیده بود و جای ا/تو نوازش میکرد و آروم و بی صدا اشک میریخت و با خودش صحبت میکرد.
نامجون: کاش هیچوقت عاشقش نمیشدم، کاش هیچوقت ندیده بودمش. کاش هیچ وقت وجود نداشتم که بخواد بخاطرم از پیشم بره.
راوی: نامجون انقدر با خودش حرف زد تا این که خوابش برد.
۷ماه بعد.....
جیمین: گفتم که نه.
سهون: ولی آقای پارک این معامله خوبیه ، بهتره از دستش ندین.
جیمین: خیلی خوش اومدین *اشاره به در اتاق*
سهون: پشيمون میشی پارک.
جیمین: روز خوش.
راوی: بعد رفتن سهون حدود چند دقیقه بعد ا/ت وارد اتاق جیمین شد.
ا/ت: میتونم بیام تو. *نفس نفس زدن*
جیمین: ا/ت چرا این همه پله رو اومدی بالا
ا/ت: خب حوصلم سر رفت گفتم بیام بالا پیش تو
جیمین: از دست تو
ا/ت: *لبخند* راستی این یارو کی بود تو اتاقت.
جیمین: داشتیم باهم درمورد کار صحبت میکردیم، میخواست اسلحه هامو دوبرابر قیمت بخره.
ا/ت: خب چرا باهاش معامله نکردی؟
جیمین: آخه اون آدم درستی نیست. خوشم نمیاد باهاش کار کنم. نه من خیلیا باهاش کار نمیکنن وَ همینم باعث شد که کینه ای بشه.
ا/ت: آها..... ایییییییی
جیمین: ا/ت چی شد ؟ خوبی؟
ا/ت: هوووف ، چیزی نشده بچه لگد زد *خنده*
جیمین: اوووف ، بابایی رو ترسوندی فسقلی. دیگه مامانتو اذیت نکنیااا
ا/ت: 😂
جیمین: الان خوبی؟
ا/ت: اوهوم.
راوی: * زل زدن به هم دیگه *
جیمین: *همین طور که زل زده* تو خیلی زیبایی پرنسسم
ا/ت: * لپاش سرخ شدن*
جیمین: *خنده* کیوت خودمی.
ا/ت: 😊 بسه دیگه بریم پایین
راوی: جیمین ا/تو براید استایل بغل کرد.
ا/ت: *جیغ خیلی ریز* جیمین مگه خودم نمیتونم بیام؟
جیمین: نمیزارم این همه پله رو دوباره بری پایین.
•ادامه دارد•
▪︎عشق من▪︎
۳۹.۵k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.