ادامه p17
ویو یونگ
رفتم توی عمارت و دنبال کوک گشتم
'کوکیییییییییییی
☆چیییههههههه بچهههه برووو امادهههه شوووو
'لباسس ندارممممم
☆اینو به هیونگگ بگووووو
'باشههه یونگیااااااااااااااا
♡چته بچه کر شدم
'عه اینجایی خب میگم که چیزه..... امممم. لباس ندارم چی بپوشم
♡خب ببین یه لباس گذاشتم واست توی کمدته رنگش مشکیه اونو بپوش به خواهرتم بگو مشکی بپوشه
'اون که همیشه مشکی میپوشه ولی باش
♡افرین دختر الانم بدو برو اماده شو تا دیر نشده
'اوهوم
رفتم و به هوان گفتم که یه لباس مشکی که توی کمده رو بپوشه
خودمم لباسو پوشیدم موهامو شونه کردم یه برق لب زدم یه کیف کولی مشکی هم برداشتم توش گوشیم کتاب داستانم هندزفری شونه کش مو و گیره گذاشتم رفتم پایین توی اشپز خونه یه ظرف در دار برداشتم توش چندتا تیکه از کیکی که درست کرده بودیم و چندتا بطری اب برداشتم«بچه به فکره» و نشستم روی کاناپه بعد چند دقیقه یونگی و کوک هم اومدن
ویو هوان
شوکه شدم فکر کن مافیاااا من قراره مافیا شمممم💃🏻💃🏻💃🏻یونجی گفت یه لباس مشکی توی کمد هست باید اونو بپوشم توی کمدو نگاه کردم و یه لباس مشکی دیدم حتما همینه چقدر قشنگههه سریع پوشیدمش چقدر بهم میادددد ارایش کردم و گوشی و ایرپادمو برداشتم و به کیف کوچولوی مشکی هم برداشتم وسایلمو گذاشتم توش و رفتم پایین همه اماده بودن و منتظر من بودن رفتم کنارشون و حرکت کردیم سمت ماشین
«چند دقیقه بعد»
ویو کوک
...
شرطا سه لایک هفت کامنت
مرسی از حمایتاتون💙🦋🫂
رفتم توی عمارت و دنبال کوک گشتم
'کوکیییییییییییی
☆چیییههههههه بچهههه برووو امادهههه شوووو
'لباسس ندارممممم
☆اینو به هیونگگ بگووووو
'باشههه یونگیااااااااااااااا
♡چته بچه کر شدم
'عه اینجایی خب میگم که چیزه..... امممم. لباس ندارم چی بپوشم
♡خب ببین یه لباس گذاشتم واست توی کمدته رنگش مشکیه اونو بپوش به خواهرتم بگو مشکی بپوشه
'اون که همیشه مشکی میپوشه ولی باش
♡افرین دختر الانم بدو برو اماده شو تا دیر نشده
'اوهوم
رفتم و به هوان گفتم که یه لباس مشکی که توی کمده رو بپوشه
خودمم لباسو پوشیدم موهامو شونه کردم یه برق لب زدم یه کیف کولی مشکی هم برداشتم توش گوشیم کتاب داستانم هندزفری شونه کش مو و گیره گذاشتم رفتم پایین توی اشپز خونه یه ظرف در دار برداشتم توش چندتا تیکه از کیکی که درست کرده بودیم و چندتا بطری اب برداشتم«بچه به فکره» و نشستم روی کاناپه بعد چند دقیقه یونگی و کوک هم اومدن
ویو هوان
شوکه شدم فکر کن مافیاااا من قراره مافیا شمممم💃🏻💃🏻💃🏻یونجی گفت یه لباس مشکی توی کمد هست باید اونو بپوشم توی کمدو نگاه کردم و یه لباس مشکی دیدم حتما همینه چقدر قشنگههه سریع پوشیدمش چقدر بهم میادددد ارایش کردم و گوشی و ایرپادمو برداشتم و به کیف کوچولوی مشکی هم برداشتم وسایلمو گذاشتم توش و رفتم پایین همه اماده بودن و منتظر من بودن رفتم کنارشون و حرکت کردیم سمت ماشین
«چند دقیقه بعد»
ویو کوک
...
شرطا سه لایک هفت کامنت
مرسی از حمایتاتون💙🦋🫂
۱.۹k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.