پارت ۳۵
پارت ۳۵
_ اون حقش بود بمیره میفهمی
+ خفه شو ، بابامو ازم گرفتی میدونی بعد از مرگش چه چیزایی کشیدم هااا چرا اینکارو کردی عوضی
_ فکر کردی فقط بابای عوضی تو بود که مرد مامان من بخاطر کاری که بابات باهاش کرد ۳ سال افسردگی گرفت و خودکشی کرد بابای تو مامانمو ازم گرفت
+ توهم بابای منو ازم گرفتی اونم وقتی که فقط ۱۱ سالم بود تو یه عوضی به تمام معنایی تو یه قاتل روانی هستی فهمیدی هوانگ هیونجین
درحالی که مچ دستتو فشار میداد یه سیلی توی گوشت زد و انداختت روی زمین
_حق نداری جایی بری هوانگ ات جات فقط و فقط پیش منه فهمیدی
+ پیش یه عوضی که حتی به عشقشم رحم نمیکنه نمیمونم
بلند شدی و چمدونتو برداشتی و رفتی بیرون دنبالت اومد دستت و محکم بوسیدت ولی تو هولش دادی و رفتی خونه فلیکس در زدی اومد و درو باز کرد و با دیدن تو که یه طرف صورتت هنوز رد دستاش موند بود و چشمای اشکیه قرمزت شوکه شده بود
^ ات
+ فلیکس هق هق
^ چه اتفاقی افتاده بیا داخل
شونتو گرفت و روی کاناپه ی کنار شومینه نشوندت یه پتو و یه چای داغم برات آورد و توهم قضیه رو بهش گفتی
+ معذرت میخوام فلیکس هق هق رابطمون رو بخاطر موضوعی که به تو ربطی هم نداشت خراب کردم هق هق
^ باشه آروم باش ات
فلیکس بغلت کردو موهاتو نوازش کردو بهت دلداری میداد
+ منو ببخش که به حرفات گوش ندادم هق هق
^اشکالی نداره ات مهم اینه الان فهمیدی
+ الان خیلی دیر شده فلیکس خیلی دیر شده....
_ اون حقش بود بمیره میفهمی
+ خفه شو ، بابامو ازم گرفتی میدونی بعد از مرگش چه چیزایی کشیدم هااا چرا اینکارو کردی عوضی
_ فکر کردی فقط بابای عوضی تو بود که مرد مامان من بخاطر کاری که بابات باهاش کرد ۳ سال افسردگی گرفت و خودکشی کرد بابای تو مامانمو ازم گرفت
+ توهم بابای منو ازم گرفتی اونم وقتی که فقط ۱۱ سالم بود تو یه عوضی به تمام معنایی تو یه قاتل روانی هستی فهمیدی هوانگ هیونجین
درحالی که مچ دستتو فشار میداد یه سیلی توی گوشت زد و انداختت روی زمین
_حق نداری جایی بری هوانگ ات جات فقط و فقط پیش منه فهمیدی
+ پیش یه عوضی که حتی به عشقشم رحم نمیکنه نمیمونم
بلند شدی و چمدونتو برداشتی و رفتی بیرون دنبالت اومد دستت و محکم بوسیدت ولی تو هولش دادی و رفتی خونه فلیکس در زدی اومد و درو باز کرد و با دیدن تو که یه طرف صورتت هنوز رد دستاش موند بود و چشمای اشکیه قرمزت شوکه شده بود
^ ات
+ فلیکس هق هق
^ چه اتفاقی افتاده بیا داخل
شونتو گرفت و روی کاناپه ی کنار شومینه نشوندت یه پتو و یه چای داغم برات آورد و توهم قضیه رو بهش گفتی
+ معذرت میخوام فلیکس هق هق رابطمون رو بخاطر موضوعی که به تو ربطی هم نداشت خراب کردم هق هق
^ باشه آروم باش ات
فلیکس بغلت کردو موهاتو نوازش کردو بهت دلداری میداد
+ منو ببخش که به حرفات گوش ندادم هق هق
^اشکالی نداره ات مهم اینه الان فهمیدی
+ الان خیلی دیر شده فلیکس خیلی دیر شده....
۲.۲k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.