part45
part45
دیانا: رفتم از خونه بیرون دوست داشتم برم پیش داداشم و همینکارم کردم رفتم زنگ خونمونو زدم یه صدای مردونه ای جواب داد بله منم
....: شما؟؟
دیانا: او ممد به این زودی منو یادت رفت
....: ما ممد اینجا نداریم خانم برید مزاحم نشید
دیانا: حدس میزدم ممد خونه رو داده باشع به کسی ولی میدونستم یه جا دیگه پیداش کنم ممد یه دوست داشت که خیلی باهم صمیمی ممکن بود که بره پیش اون آدرس خونشونو زیاد یادم نبود ولی یجوری پیدا کردم زنگو زدم
امیر: بله
دیانا: سلام امیر من دیانا ابجیه ممد ممد اونجاس؟
امیر: آره اینجاس وایسا بهش میگم بیاد پایین
دیانا: باشه نمیدونم با اینکه کلی بلا سرم اورده بود بازم دلم براش تنگ شده بود و دوست داشتم بغلش کنم تا در بازشد......
دیانا: رفتم از خونه بیرون دوست داشتم برم پیش داداشم و همینکارم کردم رفتم زنگ خونمونو زدم یه صدای مردونه ای جواب داد بله منم
....: شما؟؟
دیانا: او ممد به این زودی منو یادت رفت
....: ما ممد اینجا نداریم خانم برید مزاحم نشید
دیانا: حدس میزدم ممد خونه رو داده باشع به کسی ولی میدونستم یه جا دیگه پیداش کنم ممد یه دوست داشت که خیلی باهم صمیمی ممکن بود که بره پیش اون آدرس خونشونو زیاد یادم نبود ولی یجوری پیدا کردم زنگو زدم
امیر: بله
دیانا: سلام امیر من دیانا ابجیه ممد ممد اونجاس؟
امیر: آره اینجاس وایسا بهش میگم بیاد پایین
دیانا: باشه نمیدونم با اینکه کلی بلا سرم اورده بود بازم دلم براش تنگ شده بود و دوست داشتم بغلش کنم تا در بازشد......
۱۳.۷k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.