پارت۱۳ خیلی داره میره دیگه...
نگاهی به پدرش کرد بدون توجه به هنوز آن ها یه بوس دیگه هم روی لب پسر گذاشت فلیکس آروم دستشو روی سینه هیونجین گذاشت گفت
-هیونجین نکن
هیونجین خنده زد گفت
+اگه حرفی ندارید تنهامون بزارین
×پسرم من معذرت میخوام من فکر کردم این عشق شما غلط نمیخواستم پسرم با یکی ازدواج کنه که نتونه بچه بیاره
+مگه همچی به بچه س بابا من با داشتن فلیکس نیازی به بچه ندارم این خودش برام بچه هست
مرد نزدیک پسرش میشه دستش میگیره و دست فلیکس هم میگیره
×من دیگر هیچ مخالفتی ندارم باهاتون ندارم به انتخابتون احترام میزارم
"خیلی با این احترامت زدی سرشو شکستی"
ادامه دهد
×خانوم لی هم باهاشون صحبت کردم فهمید که عشق بین تون واقعی هست فلیکس اط رفتارم معذرت-
-اقای لی اشکال نداره
÷پسرم هیونجین فلیکس من رو بخاطر رفتارم ببخشید خیلی پشیمونم
.
.
۲ هفته بعد
÷لینو صبر کن
×چیکار میکنی بچه بیا بریم دوست پسرت نیستم وایستم تا بیای
÷یه دستشویی نمیتونیم بریم بعداشم دوست پسرم بخوای بشی من نمیزارم
لینو هیچی نگفت وقتی سوار ماشین شدن دوتایی به مهمونی که هیونجین و فلیکس گرفته بودن برن که به همه نشون بدن واقعا باهم تو رابطه هستن وقتی رسیدن لینو
÷بریم لینو اون کیف هم بیار
×مگه من دوست پسرتم خودت بیا--
با بوسه روی لبش ثانیه خشک شد چی شد الان
÷آفرین پسر خوب کیف رو بیاری توش وسیله ای مهمه
و بعد از ماشین خارج شد لینو دستش روی لبش گذاشت گفت
×پس میخوای
و بعد از ماشین پیاده شد به سمت خونه رفت
.
.
همینجوری که کت دوست پسرشو درست میکرد لبخندی زد گفت
-حتما باید خوشگل بشی که دخترا برات بمیرن
هیونجین خنده بلندی میزنه دستش پشت کمر پسر میبره میگه
+برام مهم نیست چند نفر برام میمیرن مهم اینکه ترو دارم فلیکس برای تو میمیرم
فلیکس لبخندی میزنه دست هاشو دور گردن هیونجین برد بخاطر اختلاف قدیشون روی پاش بلند میشه بوسه کوچیکی روی لب هاش میزاره
-بریم
از هیونجین جدا میشه تا به در بره اما بین دیوار هیونجین قرار گرفت خنده ای زد گفت
-چیه
+شاهزاده اجازه میدن دوست پسرشون درست بوس فرانسوی بزنه براش
منتظر جواب نشد لبش رو روی لبای گرم پسر گذاشت دستشو پشت گردن پسر برد مک عمیقی از لباش زد لب پایینش رو ذره ای گاز زد که باعث شد فلیکس صداش توی دهن هیونجین بپیچه زبونش رو داخل دهن فلیکس برد باعث شد بوسه بزرگی به صدا در بیاد آروم ازش فاصله گرفت گفت
+فلیکس منم چشم هاتو دوست دارم
لبشو نزدیک چشم هاش میکنه میبوسه
+کک مک هاتو دوست دارم
اونجا هم بوس میکنه
+بینی تم دوست دارم فلیکس هر چیزی که مربوط به تو باشه رو دوست دارم تو منو از سیاهی نجات داد فلیکس
فلیکس لبخندی میزنه توی بغل دوست پسرش غرق میشه....
(((((((پایان ))))))))
ممنون تا آخرش باهام بودید
-هیونجین نکن
هیونجین خنده زد گفت
+اگه حرفی ندارید تنهامون بزارین
×پسرم من معذرت میخوام من فکر کردم این عشق شما غلط نمیخواستم پسرم با یکی ازدواج کنه که نتونه بچه بیاره
+مگه همچی به بچه س بابا من با داشتن فلیکس نیازی به بچه ندارم این خودش برام بچه هست
مرد نزدیک پسرش میشه دستش میگیره و دست فلیکس هم میگیره
×من دیگر هیچ مخالفتی ندارم باهاتون ندارم به انتخابتون احترام میزارم
"خیلی با این احترامت زدی سرشو شکستی"
ادامه دهد
×خانوم لی هم باهاشون صحبت کردم فهمید که عشق بین تون واقعی هست فلیکس اط رفتارم معذرت-
-اقای لی اشکال نداره
÷پسرم هیونجین فلیکس من رو بخاطر رفتارم ببخشید خیلی پشیمونم
.
.
۲ هفته بعد
÷لینو صبر کن
×چیکار میکنی بچه بیا بریم دوست پسرت نیستم وایستم تا بیای
÷یه دستشویی نمیتونیم بریم بعداشم دوست پسرم بخوای بشی من نمیزارم
لینو هیچی نگفت وقتی سوار ماشین شدن دوتایی به مهمونی که هیونجین و فلیکس گرفته بودن برن که به همه نشون بدن واقعا باهم تو رابطه هستن وقتی رسیدن لینو
÷بریم لینو اون کیف هم بیار
×مگه من دوست پسرتم خودت بیا--
با بوسه روی لبش ثانیه خشک شد چی شد الان
÷آفرین پسر خوب کیف رو بیاری توش وسیله ای مهمه
و بعد از ماشین خارج شد لینو دستش روی لبش گذاشت گفت
×پس میخوای
و بعد از ماشین پیاده شد به سمت خونه رفت
.
.
همینجوری که کت دوست پسرشو درست میکرد لبخندی زد گفت
-حتما باید خوشگل بشی که دخترا برات بمیرن
هیونجین خنده بلندی میزنه دستش پشت کمر پسر میبره میگه
+برام مهم نیست چند نفر برام میمیرن مهم اینکه ترو دارم فلیکس برای تو میمیرم
فلیکس لبخندی میزنه دست هاشو دور گردن هیونجین برد بخاطر اختلاف قدیشون روی پاش بلند میشه بوسه کوچیکی روی لب هاش میزاره
-بریم
از هیونجین جدا میشه تا به در بره اما بین دیوار هیونجین قرار گرفت خنده ای زد گفت
-چیه
+شاهزاده اجازه میدن دوست پسرشون درست بوس فرانسوی بزنه براش
منتظر جواب نشد لبش رو روی لبای گرم پسر گذاشت دستشو پشت گردن پسر برد مک عمیقی از لباش زد لب پایینش رو ذره ای گاز زد که باعث شد فلیکس صداش توی دهن هیونجین بپیچه زبونش رو داخل دهن فلیکس برد باعث شد بوسه بزرگی به صدا در بیاد آروم ازش فاصله گرفت گفت
+فلیکس منم چشم هاتو دوست دارم
لبشو نزدیک چشم هاش میکنه میبوسه
+کک مک هاتو دوست دارم
اونجا هم بوس میکنه
+بینی تم دوست دارم فلیکس هر چیزی که مربوط به تو باشه رو دوست دارم تو منو از سیاهی نجات داد فلیکس
فلیکس لبخندی میزنه توی بغل دوست پسرش غرق میشه....
(((((((پایان ))))))))
ممنون تا آخرش باهام بودید
۷۷۷
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.