♕در این بازی عشق و مرگ یکیست ♕پارت 14
صبح بیدار شدم ساعت هفت بیدار شدم دیدم گوشیم داره زنگ میزنه ناشناس بود +الو_سلام +شما؟ نکنه اون مزاحم عوضیه ای که دیروز زنگ زد_الان به من گفتی عوضی +اره تو مگه همون مزاحمه نیستی _نه +ا پ تو کی_جئونم +اها تو مستر جئونی _اره +خب چیکار داشتی _میخوام ببینمت +واسه؟_کارت دارم +فقط به نظر من یکم عجیبه که تو منو کار داری یا..._باشه بد میگم+خب؟_میخوام باهات قرار داد ببندم +درباره ی؟_بیا میبینی ادرس رو برات میفرستم +ول.._بای بای
بوق بوق بوق (صدای تلفن )
+چقد این ادم بیشعوره یکم شعور یکم عقل هیچی نداری؟. اره دیگه وقتی یکی مثل من نیست تو رو ارشاد کنه همین میشه (صدای زنگ گوشی لیا در اومد)+الو باز چته ×لیا چی شده؟ خوبی؟+اه اپا شمایید نه چیزی نیست ×خب چطور پیش رفت +چی×گروه شبح+اه اون دیشب بهشون گفتم قبول کردند و امروز میرم باهاشون قرار داد ببندم ×تنها؟+بله×باشه ولی مواظب باش و بی گدار به اب نزن باشه؟+چشم اپا جونم ×حالا لوس نشو+چشم اپا جونم راستی ×بله+میگم من میشه استعفا بدم ×از؟+خدمتکاری دیگه×اها باشه +پس امروز تمومش میکنم ×باشه خدافز +بای بای اپا جونم ×لیاااااااا +جانم ×اگه من دستم بتو برسه کاری میکنم اون سرش ناپیدا+اوخ اوخ اوضا خطریه من دیرم میشه باید برم بای بای اپا جونم.(پایان مکالمه) کلن من از بچگی کرم داشتم گفتم واسه اطلاعات عمومی واییی دیرم شد.
رفتم لباسامو بپوشم و برم به اون خونه واییی خدایا شکرت قراره بالاخره ازش نجات پیدا کنم. دلم نوموخواد برم ولی میرم چقد من زر میزنم. رفتم کیلید ماشینمو برداشتم ورفتم سوار ماشین شدم.
یکم بد: ماشینو پارک کردم و یه پنج دیقه هم راه رفتم شاید باورتون نشه ولی اون پنج دیقه برای منه تنبل اندازه سه ساعت طول کشید. زنگ درو زدم (دینگ دینگ زنگ دره )اون بزغاله درو باز کرد _دور اومدی +متاسفم _دفه اخرت باشه +چشم. اه اه ریقو فک کرده کیه. رفتم تو خونه بزارید بهتون بگم من چقد بدبختم منی که تو عمرم فقط چند بار ظرف شستم باید برم یه بار ظرفو بشورم حالم که نگم براتون انگار زلزله هشت ریشتری اومده و یا خدا بطری مشروبا رو نکنه اینجا پارتی گرفتن؟_شروع نمیکنی؟+چشم لباسامو عوض کنم میام ^سلام لیا +سلام. به نظرم فقط نامجونو جیهوپ ادمن بقیه یه مشت حیوان که دور هم جمع شدن. بله. خب شروع میکنم خدایا خودت میدونی من ادم خوبی بودم دیگه خودت یجوری کمکم کن. اول حالو جمع کردم بعد جارو کردم خداروشکر که اتاقا تمیز بودند حالا نوبت ظرفا بود استینامو بالا زدم و شروع کردم به شستن. ظرفا داشت تموم میشد که یهو بزغاله ....
بوق بوق بوق (صدای تلفن )
+چقد این ادم بیشعوره یکم شعور یکم عقل هیچی نداری؟. اره دیگه وقتی یکی مثل من نیست تو رو ارشاد کنه همین میشه (صدای زنگ گوشی لیا در اومد)+الو باز چته ×لیا چی شده؟ خوبی؟+اه اپا شمایید نه چیزی نیست ×خب چطور پیش رفت +چی×گروه شبح+اه اون دیشب بهشون گفتم قبول کردند و امروز میرم باهاشون قرار داد ببندم ×تنها؟+بله×باشه ولی مواظب باش و بی گدار به اب نزن باشه؟+چشم اپا جونم ×حالا لوس نشو+چشم اپا جونم راستی ×بله+میگم من میشه استعفا بدم ×از؟+خدمتکاری دیگه×اها باشه +پس امروز تمومش میکنم ×باشه خدافز +بای بای اپا جونم ×لیاااااااا +جانم ×اگه من دستم بتو برسه کاری میکنم اون سرش ناپیدا+اوخ اوخ اوضا خطریه من دیرم میشه باید برم بای بای اپا جونم.(پایان مکالمه) کلن من از بچگی کرم داشتم گفتم واسه اطلاعات عمومی واییی دیرم شد.
رفتم لباسامو بپوشم و برم به اون خونه واییی خدایا شکرت قراره بالاخره ازش نجات پیدا کنم. دلم نوموخواد برم ولی میرم چقد من زر میزنم. رفتم کیلید ماشینمو برداشتم ورفتم سوار ماشین شدم.
یکم بد: ماشینو پارک کردم و یه پنج دیقه هم راه رفتم شاید باورتون نشه ولی اون پنج دیقه برای منه تنبل اندازه سه ساعت طول کشید. زنگ درو زدم (دینگ دینگ زنگ دره )اون بزغاله درو باز کرد _دور اومدی +متاسفم _دفه اخرت باشه +چشم. اه اه ریقو فک کرده کیه. رفتم تو خونه بزارید بهتون بگم من چقد بدبختم منی که تو عمرم فقط چند بار ظرف شستم باید برم یه بار ظرفو بشورم حالم که نگم براتون انگار زلزله هشت ریشتری اومده و یا خدا بطری مشروبا رو نکنه اینجا پارتی گرفتن؟_شروع نمیکنی؟+چشم لباسامو عوض کنم میام ^سلام لیا +سلام. به نظرم فقط نامجونو جیهوپ ادمن بقیه یه مشت حیوان که دور هم جمع شدن. بله. خب شروع میکنم خدایا خودت میدونی من ادم خوبی بودم دیگه خودت یجوری کمکم کن. اول حالو جمع کردم بعد جارو کردم خداروشکر که اتاقا تمیز بودند حالا نوبت ظرفا بود استینامو بالا زدم و شروع کردم به شستن. ظرفا داشت تموم میشد که یهو بزغاله ....
۲۸.۲k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.