ازدواج اجباری p6

یکی :در خدمتم
ا.ت: حلقه ی ازدواج میخواستیم
جیمین:بله ، ع فقط ساده و شیک باشه .
یکی:بله حتما
یکی :فقط یه چند لحظه صبر کنید
ا.ت:بله
یکی:این مدل ها هستند ، اگر پسند کردین بگین .
جیمین:هر کدوم میخوای بردار(سرد سرد)
ا.ت:آمممم ، این لطفا
یکی:بله حتما
یکی:عههه لین کار قیمت ............... هست
جیمین:همینو بردار(بسیار سرد )
یکی:رمزتون؟
جیمین:۷۷۷۷
یکی:مبارکتون باشه
ا.ت:خیلی ممنونم
یکی:خواهش میکنم
*ویو ا.ت*
از طلا فروشی اومدیم بیرون و به سمت ماشین حرکت میکردیم ، و رفتیم تو ماشین .
جیمین:الان باید جا بریم هان(با داد و سرد)
ا.ت:خونه
*پرش زمانی به یک ربع بعد *
جیمین:برو گمشو تو
ا.ت:آشغال
جیمین:خفه شو
*ویو ا.ت *
رفتم تو خونه جیمین، خونه نبود که ، عمارت بود . دلم میخواست برم بغل مامانم و کلی گریه کنم .
جیمین:این خونه قانون داره که اگه رعایت نکنی برات گرون تموم میشه .
ا.ت:بگو
جیمین:قانون اول، من دوست دختر دارم و به تو هیچ ربطی نداره که بیاد یا نه .
جیمین:قانون دوم ،با من درست حرف میزنی .
جیمین:قانون سوم ، اتاق تو از من جدا عه
جیمین:قانون چهارم ، با باهم هیچ رابطه ی ج.نسی نداریم .
ا.ت:باشه
جیمین:خوبه
ا.ت:۳ روز دیگه عروسیمه ، نزار زهرمارم بشه
جیمین:خب بابا
*پرش زمانی به ۳ روز بعد*
ا.ت:جیمین
جیمین:مرگ
ا.ت:امروز خیر سرم عروسیمه ها
جیمین:برو گمشو بیرون کاراتو بکن.
ا.ت:خدافظ
جیمین:مرده شورتو ببرن
*ویو ا.ت*
ماشینو برداشتم و رفتم آرایشگاه .
زنه :سلام خوش اومدین
ا.ت: سلام
زنه:لطفا آماده شید برای میکاپ عروس
ا.ت:بله
.
.
.
گوشیم داره خاموش میشه