عشق اجباری🩸🔪
عشق اجباری🩸🔪
P20
هانول: برید دیگعع
جنی ویو: پدربزرگ مجبورمون کرد جدا بریم. ومن با تهیونگ رفتم تو کل راه هیچ حرفی بینمون رد بدل نشد ک تهیونگ گف.....
تهیونگ: رسیدیم پیاده شو
جنی:اوهوم
تهیونگ ویو: کل هیچی حرفی نزدیم تا رسیدیم جنی گف اول تو لباس بخر رفتیم سمت یه مغازه و اون فروشنده گف...
فروشنده: سلام خوش اومدید
تهیونگ و جنی: ممنون
فروشنده: چی مد نظرتون؟
جنی: این مدل اون یکی عاامم و انوری
تهیونگ: هییی بسه یچی بپوشم بریم
جنی: درسته این ازدواج اجباریه ولی حداقل بزار یه عروسی خوبی داشته باشیم هوم*
تهیونگ: هعیی
تهیونگ ویو: جنی چند تا لباس داد دستم و گف برم بپوشونمشون
جنی : عاام نه این رنگش انگار رفته
جنی: نه اونیکییی
جنی: همینننن عالی همینو میگیریم
تهیونگ:اوکیی
تهیونگ ویو: کت و شلوار گرفتیم رفتیم سمت مزون عروس
فروشنده: سلام خوش اومدید^*^
تهیونگ و جنی: ممنون
فروشنده: چی مد نظرتون هس؟
جنی: خب راستش نمیخوام زیادی شلوغ باشه
فروشنده: بله لطفا از این طرف..... خب این مدلی رو داریم فک کنم بپسندید!
تهیونگ: انتخاب کردی؟
جنی: نه فعلا نمیدونم کدوم رو بگیرم
تهیونگ: بیا اینور خببب؟این و این و....اون
اینارو برو بپوش
جنی: حله
جنی ویو: خب رفتم لباس هایی گفته بود رو پوشیدم اومدم بیرون و........ بعد از کلی سختی بالاخره یکی خریدیم و تقریبا همه خرید هامون تموم شده تصمیم گرفتیم بریم سمت خونه
P20
هانول: برید دیگعع
جنی ویو: پدربزرگ مجبورمون کرد جدا بریم. ومن با تهیونگ رفتم تو کل راه هیچ حرفی بینمون رد بدل نشد ک تهیونگ گف.....
تهیونگ: رسیدیم پیاده شو
جنی:اوهوم
تهیونگ ویو: کل هیچی حرفی نزدیم تا رسیدیم جنی گف اول تو لباس بخر رفتیم سمت یه مغازه و اون فروشنده گف...
فروشنده: سلام خوش اومدید
تهیونگ و جنی: ممنون
فروشنده: چی مد نظرتون؟
جنی: این مدل اون یکی عاامم و انوری
تهیونگ: هییی بسه یچی بپوشم بریم
جنی: درسته این ازدواج اجباریه ولی حداقل بزار یه عروسی خوبی داشته باشیم هوم*
تهیونگ: هعیی
تهیونگ ویو: جنی چند تا لباس داد دستم و گف برم بپوشونمشون
جنی : عاام نه این رنگش انگار رفته
جنی: نه اونیکییی
جنی: همینننن عالی همینو میگیریم
تهیونگ:اوکیی
تهیونگ ویو: کت و شلوار گرفتیم رفتیم سمت مزون عروس
فروشنده: سلام خوش اومدید^*^
تهیونگ و جنی: ممنون
فروشنده: چی مد نظرتون هس؟
جنی: خب راستش نمیخوام زیادی شلوغ باشه
فروشنده: بله لطفا از این طرف..... خب این مدلی رو داریم فک کنم بپسندید!
تهیونگ: انتخاب کردی؟
جنی: نه فعلا نمیدونم کدوم رو بگیرم
تهیونگ: بیا اینور خببب؟این و این و....اون
اینارو برو بپوش
جنی: حله
جنی ویو: خب رفتم لباس هایی گفته بود رو پوشیدم اومدم بیرون و........ بعد از کلی سختی بالاخره یکی خریدیم و تقریبا همه خرید هامون تموم شده تصمیم گرفتیم بریم سمت خونه
۶.۰k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.