تک پارتی یونگی

وقتی بهش میگی حامله ای و اون مخالفت میکنه و میگه باید سقطش کنی وقتی هم که میخای سقطش کنی میگه میترسم پدر خوبی نباشم!

انیو من اسمم ا.ت و ۲۵سالمه و ۳ ساله با یونگی ازدواج کردم(یونگی رو میشناسین دیگ)

ا.ت ویو
یه چند روزیه حالت تهوع دارم سرم گیج میره خیلی شک دارم... شاید دارم مامان میشم *ذوق
برای اینکه مطمعن شم باردارم یا نه رفتم سریع از دارو خونه بیبی چک خریدم اومدم...

چند مین بعد...
جواب بیبی چک مثبت بود وایییی باید به یونگی نشونش بدم چیکار کنم.....اها
رفتم غذای مورد علاقه یونگی رو درست کردم میز رو با گل و شمع قرمز تزیین کردم و بیبی چک رو گذاشتم توی یه جعبه با یه جفت جوراب نوزاد(🥺) ساعت 08:00بود الان میاد... چند مین بعد یونگی وارد سالن شد و میزو دید
یونگی:انیو بیبی... اووو چیشده لیتل گرل این جعبه چیه؟*خنده و تعجب
ا.ت: بازش کن*خر ذوق
یونگی:*بازش میکنه
یونگی:اا..ت این چیه*یکوچولو عصبانی
ا.ت:ب..بیبی چک...یونگی من حاملم
یونگی: ا.ت من این بچرو نمیخام*داد
ا.ت:یونگی...اما چرا*بغض
توکه میدونی بچه دوس دارم میخام بچه داشته باشم... نه
یونگی:ا.ت فردا میریم سقطش میکنی من ایم بچرو نمیخام *عصبی
ا.ت:نه....

های اینم تک پارتی که دوپارتی شد
زیاد شد دوپارتیش کردم❤️🌸
لایک اند کامنت

ا.ت: