تکپارتی| وقتی توی مدرسه...
تکپارتی| وقتی توی مدرسه...
بازم مثل همیشه بود..زمان نمیگذشت..دعا میکردی فقط این روز مسخره تموم شه..صدای خنده های بلند بلند چند نفر توی فضای سالن میپیچید..
چشماتو به هم فشردی.. صدای های مختلفی میومد
"چیشد؟ نکنه مامانتو میخوای؟"
"اشغال زشت، امیدوارم بمیری! "
"برا مامان بابات متاسفم که همچین دختری رو بدنیا اوردن"
"بجز سکوت کردن کار دیگه ای بلد نیستی؟ ببینم نکنه لالی"
"الهی..امیدوارم لال بمونی"
"چجوری میشه تورو تحمل کرد؛ دختره ی چندش"
همه ی این حرفا با حالت تمسخر آمیزی گفته میشد..
چشمات بسته بود.. بازم سکوت میکردی که این دفعه
کسی موهاتو گرفت و سرتو بلند کرد
از صداش فهمیدی کیه.. اون فلیکسه.. قلدر مدرسه.. کابوس شبای تو!
+میبینم که رفتی گوه خوری کردی و منو به مدیر لو دادی..
+دختر بدی شدی..میخوای نشونت بدم با دخترای بد چیکار میکنن؟
سرتو به معنای نه تکون دادی..
+خیلی خوب.. بیا تا نشونت بدم
وایساد و به رفیقش اشاره کرد.. چیزی زیرلب گفت
+حسابشو برسین...
اروم گفت ولی میتونستی بشنویش
با یذره جونی که داشتی.. تمام شجاعتتو جم کردی و گفتی.
_ن.. نه.. من.. ا.. اش.. تباه.. کر.. دم
صدات میلرزید بدنت جون نداشت همینجوریشم داشت از بینی و زخم دستت خون میرفت
+دیر شده هرزه کوچولو..
_ق.. قول م..میدم.. ج.. جب.. ران.. ک.. کنم
پوز خندی صدادار زد؛
+مثلا چجوری؟ (پوزخند)
_ن.. نمیدو.. نم.. ولی.. ج.. جبران.. میکنم.. ق.. قول.. م..میدم
به ادمای اونجا که اکیپش بودن اشاره کرد که برن.. اونام بدون حرفی رفتن..
ی صندلی اورد و جلوت نشست
+شاید بتونی..با دوس دختر من شدن جبرانش کنی لیدی..
با حرفش چشمات گرد شد...
_و.. ولی.. من.. نمی.. تونم.. درخواستتو.. قبول.. ک.. کنم...
+هوم.. چرا؟ مگه نگفتی هرجوری شده جبران میکنی؟ تازه قولم دادی!
حرفی نزدی.
+خب پس ازین به بعد دوس دختر منی!..
هنوزم بخاطر این اتفاقات تو شوک بودی..
نمیتونستی باور کنی.. این پسر... تا همین چند دقیقه پیش داشت تورو تا حد مرگ میزد.. الان بهت درخواست داده؟ گفته دوس دخترش بشی؟ غیر قابل باوره!
"ازون روز به بعد تو رسما دوس دختر فلیکس به حساب میومدی هیچکسم جرعت نداشت نگاه چپ بهت بکنه🦦"
.
.
.
.
.
.
تامام.. ریدم🎀🦦
بازم مثل همیشه بود..زمان نمیگذشت..دعا میکردی فقط این روز مسخره تموم شه..صدای خنده های بلند بلند چند نفر توی فضای سالن میپیچید..
چشماتو به هم فشردی.. صدای های مختلفی میومد
"چیشد؟ نکنه مامانتو میخوای؟"
"اشغال زشت، امیدوارم بمیری! "
"برا مامان بابات متاسفم که همچین دختری رو بدنیا اوردن"
"بجز سکوت کردن کار دیگه ای بلد نیستی؟ ببینم نکنه لالی"
"الهی..امیدوارم لال بمونی"
"چجوری میشه تورو تحمل کرد؛ دختره ی چندش"
همه ی این حرفا با حالت تمسخر آمیزی گفته میشد..
چشمات بسته بود.. بازم سکوت میکردی که این دفعه
کسی موهاتو گرفت و سرتو بلند کرد
از صداش فهمیدی کیه.. اون فلیکسه.. قلدر مدرسه.. کابوس شبای تو!
+میبینم که رفتی گوه خوری کردی و منو به مدیر لو دادی..
+دختر بدی شدی..میخوای نشونت بدم با دخترای بد چیکار میکنن؟
سرتو به معنای نه تکون دادی..
+خیلی خوب.. بیا تا نشونت بدم
وایساد و به رفیقش اشاره کرد.. چیزی زیرلب گفت
+حسابشو برسین...
اروم گفت ولی میتونستی بشنویش
با یذره جونی که داشتی.. تمام شجاعتتو جم کردی و گفتی.
_ن.. نه.. من.. ا.. اش.. تباه.. کر.. دم
صدات میلرزید بدنت جون نداشت همینجوریشم داشت از بینی و زخم دستت خون میرفت
+دیر شده هرزه کوچولو..
_ق.. قول م..میدم.. ج.. جب.. ران.. ک.. کنم
پوز خندی صدادار زد؛
+مثلا چجوری؟ (پوزخند)
_ن.. نمیدو.. نم.. ولی.. ج.. جبران.. میکنم.. ق.. قول.. م..میدم
به ادمای اونجا که اکیپش بودن اشاره کرد که برن.. اونام بدون حرفی رفتن..
ی صندلی اورد و جلوت نشست
+شاید بتونی..با دوس دختر من شدن جبرانش کنی لیدی..
با حرفش چشمات گرد شد...
_و.. ولی.. من.. نمی.. تونم.. درخواستتو.. قبول.. ک.. کنم...
+هوم.. چرا؟ مگه نگفتی هرجوری شده جبران میکنی؟ تازه قولم دادی!
حرفی نزدی.
+خب پس ازین به بعد دوس دختر منی!..
هنوزم بخاطر این اتفاقات تو شوک بودی..
نمیتونستی باور کنی.. این پسر... تا همین چند دقیقه پیش داشت تورو تا حد مرگ میزد.. الان بهت درخواست داده؟ گفته دوس دخترش بشی؟ غیر قابل باوره!
"ازون روز به بعد تو رسما دوس دختر فلیکس به حساب میومدی هیچکسم جرعت نداشت نگاه چپ بهت بکنه🦦"
.
.
.
.
.
.
تامام.. ریدم🎀🦦
۴۸۷
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.