ازدواج قرار دادی ۱۵
ویو جیمین:
ات افتاد رو زمین نمیدونستم که باید چیکار
کنم اون غش کرده بود تا اومدم برم سمتش جین
بغلش کرد و بهم گفت که سریع ماشین رو روشن کنم
که بریم بیمارستان
راوی:
وقتی رسیدن بیمارستان جیمین ات رو براید استایل
بغل کرد و بردش پیش دکتر ،دکتر کمر ات رو پانسمان کرد و براش کیسه ی خون وصل کرد و بعد به جیمین گفت:
آقای پارک خانم ات خون زیادی از دست دادن هم به خاطر زخماشون هم به خاطر این که پریود شدن
متاسفانه ایشون تب شدیدی هم کردن باید بیشتر
مراقبشون باشید
جیمین:
دکتر حالا حالش خوب میشه یا نه؟
چون که من حوصله ندارم اتفاقی براش بیوفته
دکتر:
بله حالشون خوب میشه
جیمین:
وقتی حالش خوب شد براش یه تاکسی بگیرید که بیاد عمارت
دکتر:
چشم
و بعد جیمین رفت وقتی جیمین رفت دکتر با خودش گفت:
چه آدم بی احساسی خودش این بلا رو سر دختر مردم
آورده تازه شاکی هم هست،بیچاره دختره
#جیمین
#فیک
اين داستان ادامه دارد...💜
ات افتاد رو زمین نمیدونستم که باید چیکار
کنم اون غش کرده بود تا اومدم برم سمتش جین
بغلش کرد و بهم گفت که سریع ماشین رو روشن کنم
که بریم بیمارستان
راوی:
وقتی رسیدن بیمارستان جیمین ات رو براید استایل
بغل کرد و بردش پیش دکتر ،دکتر کمر ات رو پانسمان کرد و براش کیسه ی خون وصل کرد و بعد به جیمین گفت:
آقای پارک خانم ات خون زیادی از دست دادن هم به خاطر زخماشون هم به خاطر این که پریود شدن
متاسفانه ایشون تب شدیدی هم کردن باید بیشتر
مراقبشون باشید
جیمین:
دکتر حالا حالش خوب میشه یا نه؟
چون که من حوصله ندارم اتفاقی براش بیوفته
دکتر:
بله حالشون خوب میشه
جیمین:
وقتی حالش خوب شد براش یه تاکسی بگیرید که بیاد عمارت
دکتر:
چشم
و بعد جیمین رفت وقتی جیمین رفت دکتر با خودش گفت:
چه آدم بی احساسی خودش این بلا رو سر دختر مردم
آورده تازه شاکی هم هست،بیچاره دختره
#جیمین
#فیک
اين داستان ادامه دارد...💜
۴.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.