پارت ۳:)
جونگ کوک : خب من ظرفارو میشورم تو برو استراحت کن
من : باشه
رفتم تو اتاق کنجکاو شدم ببینم تو کمدا چیه تو یکی از کمدا لباس دخترونه بود!
من : قبلا اینجا اتاق دوست دختر جونگ کوک بوده؟
رفتم پایین به جونگ کوک گفتم این لباسا برای کیه
جونگ کوک : اینارو وقتی خواب بودی برات گرفتم میخواستم احساس راحتی کنی
من : اوه واقعا؟ ممنون
رفتم بالا یکی از لباسا رو پوشیدم و اومدم پایین
من : بهم میاد؟
جونگ کوک : خیلی بهت میاد
من : بزار تو شستن ظرفا کمکت کنم
جونگ کوک : نه نیازی نیست
من : خب خسته میشی
جونگ کوک : حالا که میخوای باشه
رفتم کمک جونگ کوک ظرفا تموم شدن
هر دومون اومدیم نشستیم رو کاناپه
من : فیلم داری؟
جونگ کوک : دارم ولی به سن تو نیست😂
من : بیشین بینیم بابا فقط ۴ سال ازم بزرگ تری
جونگ کوک : باشه میزارم
فیلم شروع شد وسطاش بودیم که یهو فیلم صحنه دار شد دختر و پسر با ولع همو میبوسیدن پسره رو دختره خیمه زد میخواست لباسشو در بیاره که جونگ کوک خاموش کرد
من : چرا خاموش کردی خو
جونگ کوک : هیچ قیافه خودتو دیدی صورتت خیسه انگار دوش گرفتی کاملا مشخصه تحریک شدی
من : نه خیر هیچم اینطوری نیست من تحریک نشدم
فقد عرق کردم همین
جونگ کوک : باشه بابا تو راس میگی ولی من که میدونم چی شده
جونگ کوک : اینارو ول کن کشو های اتاقت و دیدی؟
من : نه مگه چیه
جونگ کوک : برو ببین
رفتم بالا که ببینم باز کردم دیدم پر سوتین و شورته
رفتم پایین
من : یااااا منحرف اینا چیه خریدی
جونگ کوک : من منحرف نیستم اینا رو نیاز داری خو
من : اصلا تو این چیزا رو از کجا میدونی؟
جونگ کوک : چرا باید ندونم
من : عیش
جونگ کوک : برو یکیشونو بپوش
من : خب باشه
رفتم بالا و پوشیدمش
اومدم پایین
جونگ کوک : اندازه بود؟
من : اره
جونگ کوک : میخوام ببینم چجوریه تو تن تو
من : یاااا خاک تو سر اون مغز منحرفت کنن
جونگ کوک : خب چیه میخوام ببینم اندازه هست یا نه
من : لازم نکرده
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
من : باشه
رفتم تو اتاق کنجکاو شدم ببینم تو کمدا چیه تو یکی از کمدا لباس دخترونه بود!
من : قبلا اینجا اتاق دوست دختر جونگ کوک بوده؟
رفتم پایین به جونگ کوک گفتم این لباسا برای کیه
جونگ کوک : اینارو وقتی خواب بودی برات گرفتم میخواستم احساس راحتی کنی
من : اوه واقعا؟ ممنون
رفتم بالا یکی از لباسا رو پوشیدم و اومدم پایین
من : بهم میاد؟
جونگ کوک : خیلی بهت میاد
من : بزار تو شستن ظرفا کمکت کنم
جونگ کوک : نه نیازی نیست
من : خب خسته میشی
جونگ کوک : حالا که میخوای باشه
رفتم کمک جونگ کوک ظرفا تموم شدن
هر دومون اومدیم نشستیم رو کاناپه
من : فیلم داری؟
جونگ کوک : دارم ولی به سن تو نیست😂
من : بیشین بینیم بابا فقط ۴ سال ازم بزرگ تری
جونگ کوک : باشه میزارم
فیلم شروع شد وسطاش بودیم که یهو فیلم صحنه دار شد دختر و پسر با ولع همو میبوسیدن پسره رو دختره خیمه زد میخواست لباسشو در بیاره که جونگ کوک خاموش کرد
من : چرا خاموش کردی خو
جونگ کوک : هیچ قیافه خودتو دیدی صورتت خیسه انگار دوش گرفتی کاملا مشخصه تحریک شدی
من : نه خیر هیچم اینطوری نیست من تحریک نشدم
فقد عرق کردم همین
جونگ کوک : باشه بابا تو راس میگی ولی من که میدونم چی شده
جونگ کوک : اینارو ول کن کشو های اتاقت و دیدی؟
من : نه مگه چیه
جونگ کوک : برو ببین
رفتم بالا که ببینم باز کردم دیدم پر سوتین و شورته
رفتم پایین
من : یااااا منحرف اینا چیه خریدی
جونگ کوک : من منحرف نیستم اینا رو نیاز داری خو
من : اصلا تو این چیزا رو از کجا میدونی؟
جونگ کوک : چرا باید ندونم
من : عیش
جونگ کوک : برو یکیشونو بپوش
من : خب باشه
رفتم بالا و پوشیدمش
اومدم پایین
جونگ کوک : اندازه بود؟
من : اره
جونگ کوک : میخوام ببینم چجوریه تو تن تو
من : یاااا خاک تو سر اون مغز منحرفت کنن
جونگ کوک : خب چیه میخوام ببینم اندازه هست یا نه
من : لازم نکرده
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
۲۱۲.۴k
۲۹ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.