𝓟 ⁹
𝓟 ⁹
𝓡𝓪𝓲𝓷 𝓸𝓯 𝓼𝓹𝓻𝓲𝓷𝓰 𝓯𝓵𝓸𝔀𝓮𝓻𝓼
𝓽𝓱𝓮 𝓪𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻:𝓟𝓪𝓻𝓴 𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷
𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮:𝓳𝓲𝓶𝓲𝓷 𝓪𝓷𝓭 𝓼𝓸𝓷𝓱𝓮𝓮
روی موهای نامرتبش دستی کشید...
با گرمای دستانش دختر به آرامی پلکهایش را از هم فاصله داده کش و قوسی به بدنش داد
چند بار پلک زد خواب آلود گفت :عا ...اوپا
جونگ کوک سریعاً دستش را کشید و گفت: زیاد گریه کردی؟
نیشخندی زد و زمزمه کرد: الان مثلاً برات مهمه ؟عذاب وجدان گرفتی؟
+ میخوام باهات یه بحث جدی و منطقی داشته باشم پس به نفعت مثل یه گربه آروم رفتار کنی...
_ آها پس بگو چرا یادم افتادی میخواستی حالم رو خرابتر کنی
بی تفاوت گفت: امروز شاهزاده دوم رو دیدی درسته؟
لب و لوچش را آویزان کرد :اوم پسر بیادب و پررو!
بدون هیچ مقدمه چینی رفت سر اصل مطلب: ایشون همسر آیندته!
سونهی نتوانست حرفی بزند فقط با چشمان گرد شده برادرش را نگاه میکرد...
+ امروز امپراطور شخصاً تو رو برای پسرش خواستگاری کرد و من هم بهشون گفتم تو مجردی و مشکلی نداری در ضمن هدایای ازدواج به زودی میرسه و مراسم کمتر از یک ماه دیگه برگزار میشه
#Rain_of_spring_flowers
#Park_Jiyoon
𝓡𝓪𝓲𝓷 𝓸𝓯 𝓼𝓹𝓻𝓲𝓷𝓰 𝓯𝓵𝓸𝔀𝓮𝓻𝓼
𝓽𝓱𝓮 𝓪𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻:𝓟𝓪𝓻𝓴 𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷
𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮:𝓳𝓲𝓶𝓲𝓷 𝓪𝓷𝓭 𝓼𝓸𝓷𝓱𝓮𝓮
روی موهای نامرتبش دستی کشید...
با گرمای دستانش دختر به آرامی پلکهایش را از هم فاصله داده کش و قوسی به بدنش داد
چند بار پلک زد خواب آلود گفت :عا ...اوپا
جونگ کوک سریعاً دستش را کشید و گفت: زیاد گریه کردی؟
نیشخندی زد و زمزمه کرد: الان مثلاً برات مهمه ؟عذاب وجدان گرفتی؟
+ میخوام باهات یه بحث جدی و منطقی داشته باشم پس به نفعت مثل یه گربه آروم رفتار کنی...
_ آها پس بگو چرا یادم افتادی میخواستی حالم رو خرابتر کنی
بی تفاوت گفت: امروز شاهزاده دوم رو دیدی درسته؟
لب و لوچش را آویزان کرد :اوم پسر بیادب و پررو!
بدون هیچ مقدمه چینی رفت سر اصل مطلب: ایشون همسر آیندته!
سونهی نتوانست حرفی بزند فقط با چشمان گرد شده برادرش را نگاه میکرد...
+ امروز امپراطور شخصاً تو رو برای پسرش خواستگاری کرد و من هم بهشون گفتم تو مجردی و مشکلی نداری در ضمن هدایای ازدواج به زودی میرسه و مراسم کمتر از یک ماه دیگه برگزار میشه
#Rain_of_spring_flowers
#Park_Jiyoon
۲.۱k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.