𝑰𝒎 𝒑𝒓𝒐𝒎𝒊𝒔𝒆
PART 8
ویو ا/ت:
از بیرون که اومدیم
داشتم آرایشم رو پاک میکردم که...
ته:(با داد)ا/تتتتت
ا/ت:هااااا
ته:بیا اینجا
رفتم تو حال که دیدم تو گوشیشه
ا/ت :بله جناب سرهنگ؟
ته:مسخره بازی در نیار
اونجا که رفتیم خودت رو جای پارتنر م جا میزنی
پیش خودم میمونی با مردی هم زیاد گرم نمیگیری.!
ا/ت:چشم شوهرم
ته:هاااا؟شوهرمم؟
ا/ت:اینجور که تو قوانین میزاری بایدم صدات کنم شوهرم😐(ا/ت جان از خداتم باشهههه)
ته:بیا برو بچه
ساعت ۸ سئول
داشتم آماده میشدم حموم کردم آرایش هم یکم کردم
(عکس لباسش توی پارت قبله)
رفتم تو پذیرایی جونن جیگری شده واس خودش*
ویو ته
لباسش یکم کوتاه بود در حدی که یکم پایین تر از تر*قوه هاش بود هممم
ویو نویسنده:
این دو زوج فیکی جوان حرکت کردن و بعد ۱۰ مین به باغ رسیدند عکسشو گذاشتم اون آخری هم هزار توی هست که متوجه میشین واسه چیه:>
وارد شدند همه نگاه ها به اون دو زوج جوان خورد
که حرف ها شروع شد!(این علامت^مردم هستن یا همون مافیا)
^ اون کیم تهیونگه؟
^ازدواج کرده؟
^نمیدونستم اونم میاد
^چه پارتنر زیبایی
ته و ا/ت سر یک میز خالی نشستند
تهیونگ که هنوز نمیدونست این مهمانی به چه مناسبیه
منتظر بود که چشمش به ا/ت افتاد
ته:دهنشو چرا اینقد بازه؟
ا/ت:چقد اینجا قشنگههه من باغ هارو خیلی دوست دارمم
جونگ هی:چه عالی خانم جوان
ته:تو..تو اینجا چیکار میکنی؟!
جونگ هی:یعنی کسی که مهمونی رو برگزار کرده نباید تو مهمونی باشه؟
ته:این مهمونی مال توی عو*ضی بود؟
جونگ:دوست ندارم در باره برادرت اینجوری حرف بزنی .
ته:هه همونی که خانواده رو کشت
جونگ هی:بشین و برنامه رو تماشا کن
خانم جوان شما گفتی باغ رو دوست داری؟پس این هدیه من به شما تو زوج جدید هستش(پوزخند)
جونگ هی از آنها فاصله گرفت و دکمه ای رو که تو جیبش بود فشار داد
یک هووووووو ملق زدننن(نه شوخی کردم)
یک هزار توی بین تهیونگ و ا/ت به وجود اومد که کنار هم نبودند !
(عکسشو گذاشتم)
جونگ هی:اگه تا ۳۰ دیقه دیگه پارتنرت رو پیدا نکنی غذای گرگای خوشگلم میشی!
تا پارت بعد بدرود
شرت ها
۳ لایک:)
ویو ا/ت:
از بیرون که اومدیم
داشتم آرایشم رو پاک میکردم که...
ته:(با داد)ا/تتتتت
ا/ت:هااااا
ته:بیا اینجا
رفتم تو حال که دیدم تو گوشیشه
ا/ت :بله جناب سرهنگ؟
ته:مسخره بازی در نیار
اونجا که رفتیم خودت رو جای پارتنر م جا میزنی
پیش خودم میمونی با مردی هم زیاد گرم نمیگیری.!
ا/ت:چشم شوهرم
ته:هاااا؟شوهرمم؟
ا/ت:اینجور که تو قوانین میزاری بایدم صدات کنم شوهرم😐(ا/ت جان از خداتم باشهههه)
ته:بیا برو بچه
ساعت ۸ سئول
داشتم آماده میشدم حموم کردم آرایش هم یکم کردم
(عکس لباسش توی پارت قبله)
رفتم تو پذیرایی جونن جیگری شده واس خودش*
ویو ته
لباسش یکم کوتاه بود در حدی که یکم پایین تر از تر*قوه هاش بود هممم
ویو نویسنده:
این دو زوج فیکی جوان حرکت کردن و بعد ۱۰ مین به باغ رسیدند عکسشو گذاشتم اون آخری هم هزار توی هست که متوجه میشین واسه چیه:>
وارد شدند همه نگاه ها به اون دو زوج جوان خورد
که حرف ها شروع شد!(این علامت^مردم هستن یا همون مافیا)
^ اون کیم تهیونگه؟
^ازدواج کرده؟
^نمیدونستم اونم میاد
^چه پارتنر زیبایی
ته و ا/ت سر یک میز خالی نشستند
تهیونگ که هنوز نمیدونست این مهمانی به چه مناسبیه
منتظر بود که چشمش به ا/ت افتاد
ته:دهنشو چرا اینقد بازه؟
ا/ت:چقد اینجا قشنگههه من باغ هارو خیلی دوست دارمم
جونگ هی:چه عالی خانم جوان
ته:تو..تو اینجا چیکار میکنی؟!
جونگ هی:یعنی کسی که مهمونی رو برگزار کرده نباید تو مهمونی باشه؟
ته:این مهمونی مال توی عو*ضی بود؟
جونگ:دوست ندارم در باره برادرت اینجوری حرف بزنی .
ته:هه همونی که خانواده رو کشت
جونگ هی:بشین و برنامه رو تماشا کن
خانم جوان شما گفتی باغ رو دوست داری؟پس این هدیه من به شما تو زوج جدید هستش(پوزخند)
جونگ هی از آنها فاصله گرفت و دکمه ای رو که تو جیبش بود فشار داد
یک هووووووو ملق زدننن(نه شوخی کردم)
یک هزار توی بین تهیونگ و ا/ت به وجود اومد که کنار هم نبودند !
(عکسشو گذاشتم)
جونگ هی:اگه تا ۳۰ دیقه دیگه پارتنرت رو پیدا نکنی غذای گرگای خوشگلم میشی!
تا پارت بعد بدرود
شرت ها
۳ لایک:)
۱.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.