(اون برادر من نیست )
P31
جونگ کوک: سوجو؟؟؟.....هوم ....خب آره
ات: بیا ...خب ...یکم ...سوجو بخوریم
جونگ کوک: ولی توکه نمیخواستی مشروب بخوری!!
ات: الان که بهش فک میکنم........خب ..میدونی ....خیلی دلم میخواد باهات مشروب بخورم ....اولین باره این حسو دارم
جونگ کوک: اوم....خب ..باشه
****به صورت جونگ کوک که نگاه کردم دیدم از خجالت سرخ شده بود.......
میدونستم جونگ کوک بر خلاف سنش رفتار هاش خیلی پچگونه اس .....اون کیوت بازیاش یا ....هرچی ...منو به وجد میورد ....و قلبمو به لرزه مینداخت *****
جونگ کوک: خب بیا اینم سوجو
ات: واو ....
****پیک اول رو برداشتم که سر بکشم ....ولی یه ذره اش ریخت دور لبم ***
جونگ کوک: هوم....دست پا چلفتی
***دستشو آورد تد دور لبم و پاک کنه ........توی چشماش خیره شده بودم .......ولی درست خودم نبود ......که دیدم اونم تو چشمام خیره شده ***
****صورتشو آروم...آروم آورد جلود و نزدیک ص***ورتم شد .....منم آروم آروم میرفتم عقب .....منو خوابوند رو کاناپه و به ****ل***بام زل زد ****
ات: منتظر چی هستی
***که دیدم پوزخند زد اومد نزدیک و ***لب***ش رو گذاشت روی ***ل****بام
و ***بو****سه های عمیق می ذاشت روی***ل***بام
و همزمان باهاش دکمه های ****پیر*****هنمو باز میکرد
منم دستامو دور ***گر***دنش حلقه کردم
و.........
ادامه دارد........
جونگ کوک: سوجو؟؟؟.....هوم ....خب آره
ات: بیا ...خب ...یکم ...سوجو بخوریم
جونگ کوک: ولی توکه نمیخواستی مشروب بخوری!!
ات: الان که بهش فک میکنم........خب ..میدونی ....خیلی دلم میخواد باهات مشروب بخورم ....اولین باره این حسو دارم
جونگ کوک: اوم....خب ..باشه
****به صورت جونگ کوک که نگاه کردم دیدم از خجالت سرخ شده بود.......
میدونستم جونگ کوک بر خلاف سنش رفتار هاش خیلی پچگونه اس .....اون کیوت بازیاش یا ....هرچی ...منو به وجد میورد ....و قلبمو به لرزه مینداخت *****
جونگ کوک: خب بیا اینم سوجو
ات: واو ....
****پیک اول رو برداشتم که سر بکشم ....ولی یه ذره اش ریخت دور لبم ***
جونگ کوک: هوم....دست پا چلفتی
***دستشو آورد تد دور لبم و پاک کنه ........توی چشماش خیره شده بودم .......ولی درست خودم نبود ......که دیدم اونم تو چشمام خیره شده ***
****صورتشو آروم...آروم آورد جلود و نزدیک ص***ورتم شد .....منم آروم آروم میرفتم عقب .....منو خوابوند رو کاناپه و به ****ل***بام زل زد ****
ات: منتظر چی هستی
***که دیدم پوزخند زد اومد نزدیک و ***لب***ش رو گذاشت روی ***ل****بام
و ***بو****سه های عمیق می ذاشت روی***ل***بام
و همزمان باهاش دکمه های ****پیر*****هنمو باز میکرد
منم دستامو دور ***گر***دنش حلقه کردم
و.........
ادامه دارد........
۱۴.۱k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.