مایکی: سینگلای بدبخ🤣🤣
مایکی: سینگلای بدبخ🤣🤣
کازو: بذا عروست یه روز بشه که اومده بعد چص کلاسی کن کفوثت
مایکی: حـــــــــــــــســـــــــــــود ســـیــنـــــگــــــل
ریندو: اینارو بیخیال، ولی برگام چطوری گرگا رو با اون ببره تمرین دادی
سوزومه: گفته بودم که
ریندو: ببخشیدا، بهت بر نخوره، فک کردم داری خالی میبندی
سوزومه: نه بابا
سوزومه: دیگه اونا که تو حیاطن با شما
ران: اون گرگات و ببرت که ما بریم بیرون کشتنمون
سوزومه: عه راس میگیا، خب بیاین باهم بریم که بهشونم معرفیتون کنم
کوکو: مگه میفهمن؟
سوزومه: مگه نفهمن؟ 🫤 بیاین بریم
سوزومه بردشون بیرون و الفا و گلش و کورو فقط سنجو و یوزوها و هینا و اما رو میشناختن پس سمت بقیه ژست حمله گرفتن
سوزومه: آروم باشین بچه ها، گوش کنین، اینا دوستامن، و این دوتا*مایکی و ایزانا کنارش بودن*.... خب... همسرامن
ذهن ایزانا: درست شنیدم؟؟؟ گفت همسرمممم؟؟؟؟؟
ذهن مایکی: واییی الان بال در میارمممم
*الفا و گرگا و کورو تا اینا میشنون با ذوق بالا پایین میپرن*
ران: اینا چشونه؟
سوزومه: ذوق ازدواج منو کردن
اما: اخیییی نانازی
مافیای دشمن: ماهم برگ چغندریم😐
مایکی: عه، خوبه یاد آوری کردی، سانزو، اتاق شکنجه رو حاضر کن
سانزو: چشم رئیس
سوزومه: خب بسه دیگه، بهتره برگردین باغ وحش
*الفا و گلش و کورو سرشونو تکون دادن و سریع از در بیرون دویدن تا برگردن*
تاکئومی: راسیاتش برگام زیادی داره میریزه
همه بجز دخترا و مایکی و ایزانا: ماهم
تایجو: احتمالا ارتباطش با حیونا خیلی خوبه
سوزومه: درسته😊
هاکای: چطوری؟
سوزومه: خب، حیونا خیلی خوب میتونن انرژی منفیو حس کنن، پس نسبت به انرژیت رفتار میکنن، البته بستگی به حیونشم داره، مثلا اگه یه ببرو اذیت کنی خیلی خوب تو یادش میمونه و دفعه ی بعد که دیدتت اگه تونست حتما کینه اش رو تلافی میکنه و اینا
هانما: جد کازو پیدا شد
ایزانا: حق گفتی
کازو: یه حقی بهت نشون بدم اقای از نسل خرس گیریزلی
همه: جررر🤣🤣🤣🤣
سوزومه: ولش کنین بابا، یه سوال، من اتاق جدا دارم
یوزوها: عه وا، خوبه گفتی
اما: یه اتاقی برات چیدیم
سنجو: کیفشو میبری، بجنب بریم
*و سوزومه رو بردنش تو اتاقش*
باجی: خب شیطوناا بگید بینم.......
☆پایان پارت 2۲☆
لیلی: یاح یاح یاح، تو خماری نگه دارمتون نفتا🤣🤣🤣😎
کازو: بذا عروست یه روز بشه که اومده بعد چص کلاسی کن کفوثت
مایکی: حـــــــــــــــســـــــــــــود ســـیــنـــــگــــــل
ریندو: اینارو بیخیال، ولی برگام چطوری گرگا رو با اون ببره تمرین دادی
سوزومه: گفته بودم که
ریندو: ببخشیدا، بهت بر نخوره، فک کردم داری خالی میبندی
سوزومه: نه بابا
سوزومه: دیگه اونا که تو حیاطن با شما
ران: اون گرگات و ببرت که ما بریم بیرون کشتنمون
سوزومه: عه راس میگیا، خب بیاین باهم بریم که بهشونم معرفیتون کنم
کوکو: مگه میفهمن؟
سوزومه: مگه نفهمن؟ 🫤 بیاین بریم
سوزومه بردشون بیرون و الفا و گلش و کورو فقط سنجو و یوزوها و هینا و اما رو میشناختن پس سمت بقیه ژست حمله گرفتن
سوزومه: آروم باشین بچه ها، گوش کنین، اینا دوستامن، و این دوتا*مایکی و ایزانا کنارش بودن*.... خب... همسرامن
ذهن ایزانا: درست شنیدم؟؟؟ گفت همسرمممم؟؟؟؟؟
ذهن مایکی: واییی الان بال در میارمممم
*الفا و گرگا و کورو تا اینا میشنون با ذوق بالا پایین میپرن*
ران: اینا چشونه؟
سوزومه: ذوق ازدواج منو کردن
اما: اخیییی نانازی
مافیای دشمن: ماهم برگ چغندریم😐
مایکی: عه، خوبه یاد آوری کردی، سانزو، اتاق شکنجه رو حاضر کن
سانزو: چشم رئیس
سوزومه: خب بسه دیگه، بهتره برگردین باغ وحش
*الفا و گلش و کورو سرشونو تکون دادن و سریع از در بیرون دویدن تا برگردن*
تاکئومی: راسیاتش برگام زیادی داره میریزه
همه بجز دخترا و مایکی و ایزانا: ماهم
تایجو: احتمالا ارتباطش با حیونا خیلی خوبه
سوزومه: درسته😊
هاکای: چطوری؟
سوزومه: خب، حیونا خیلی خوب میتونن انرژی منفیو حس کنن، پس نسبت به انرژیت رفتار میکنن، البته بستگی به حیونشم داره، مثلا اگه یه ببرو اذیت کنی خیلی خوب تو یادش میمونه و دفعه ی بعد که دیدتت اگه تونست حتما کینه اش رو تلافی میکنه و اینا
هانما: جد کازو پیدا شد
ایزانا: حق گفتی
کازو: یه حقی بهت نشون بدم اقای از نسل خرس گیریزلی
همه: جررر🤣🤣🤣🤣
سوزومه: ولش کنین بابا، یه سوال، من اتاق جدا دارم
یوزوها: عه وا، خوبه گفتی
اما: یه اتاقی برات چیدیم
سنجو: کیفشو میبری، بجنب بریم
*و سوزومه رو بردنش تو اتاقش*
باجی: خب شیطوناا بگید بینم.......
☆پایان پارت 2۲☆
لیلی: یاح یاح یاح، تو خماری نگه دارمتون نفتا🤣🤣🤣😎
۹.۰k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.