✧♬♪پـارتــــ47ـــــٌ♪♬✧
ویو کوک
بلند شدم دیدم هلن تو بغلمه یه تکیه از لباسمم گرفته تو مشت کوچولوش
اره این نی نی کوچولو چطور ملکه مافیا شده؟
موهاش رو از روی صورتش
زدم کنار که بیدار شد
ویو هلن
بیدار شدم دیدم تو بغل کوکم
یه لبخند کوچیک بهش زدم که دستشو گذاشت روی کمرم
هلن: صبح بخیر(کیوت)
کوک: صبح بخیر چش رنگیم
هلن: این دعفه چه رنگی شده؟
کوک: سبز ابی
هلن: اشکال نداره
کوک: میشه به دونه بوس؟
هلن: معلومه
ویو کوک
لبمو نزدیکش کردم و بوسیدمش
دستشو گذاشت روی صورتم، چقدر دستش سرده
ولی صورتش خیلی گرمه
ازش جدا شدم
هلن: چی شد؟
کوک دست هلن رو گرفت: دستت
چرا اینقدر سرده
هلن: گفتی سرد، اینجا واقعا سرده(لرزیدن)
کوک: ننه تب داری(نگران)
هلن: نبابا
کوک: بیا اینجا ببینم(لبشو روی پیشونی هلن گذاشت) تب داری، بدم تب داری
هلن: سرده(کیوت)
کوک: گفتم با این لباس نخواب(یه کراپ باز) چرا گوش نمیدی؟
هلن: ببخشید
کوک: اووفف اعضا کجان؟
هلن: منو بیدار کردن میخواستن
برم کمپانی
کوک: پس منو تو تنهاییم(نگاه شیطانی)
هلن: نه نه ببین من مریضم(سرفه الکی)
کوک: نمیتونی در بری
هلن: من...(بوسیدش)
ویو هلن
کوک یه منو بوسید مقاومت کردم ولی لبمو
محکم گاز گرفت
کم کم منم نرم شدم و همو لمس میکردیم
که از جدا شد و رو خوابید
سرشو برد تو گردنم
کوک: پرنسسم امروز خیلی خواستنی شدی(صدای بم)
با دستش نوازشم
میکرد
هلن: چرا اینو میگی؟
کوک: چون واقعا میخوامت پرنسس کوچولو(مارک کردن)
ویو کوک
داشتم با لذت به کارم ادامه میدادم که صدای در اومد لعنتی
ازش جدا شدم
کوک: عصر کارت دارم(عصبی)
هلن: کوکی🥺
کوک: اههههه باشه خر شدم چی میخوای؟
هلن: گوشی😁
کوک: بیا، ولی کم بازی کن 10 دیقه دیگه بیا تو حیاط
هلن: چشممم
کوک: کیوت خوردنی(لپشو محکم بوسید و رفت بیرون)
ویو هلن داشتم تو گوشیش بازی میکردم که یه پیام اومد از یه شماره بود نوشته بود: کوکی جون لطفا
پیام باز کردم که با یه کون پیام مراجع شدم
بعد یکم خوندم فهمیدم طرف دختره بغض کردم که کوک چرا بهم خیانت کرده ولی این حسم قبل خودت اون پیام ها بود...
بلند شدم دیدم هلن تو بغلمه یه تکیه از لباسمم گرفته تو مشت کوچولوش
اره این نی نی کوچولو چطور ملکه مافیا شده؟
موهاش رو از روی صورتش
زدم کنار که بیدار شد
ویو هلن
بیدار شدم دیدم تو بغل کوکم
یه لبخند کوچیک بهش زدم که دستشو گذاشت روی کمرم
هلن: صبح بخیر(کیوت)
کوک: صبح بخیر چش رنگیم
هلن: این دعفه چه رنگی شده؟
کوک: سبز ابی
هلن: اشکال نداره
کوک: میشه به دونه بوس؟
هلن: معلومه
ویو کوک
لبمو نزدیکش کردم و بوسیدمش
دستشو گذاشت روی صورتم، چقدر دستش سرده
ولی صورتش خیلی گرمه
ازش جدا شدم
هلن: چی شد؟
کوک دست هلن رو گرفت: دستت
چرا اینقدر سرده
هلن: گفتی سرد، اینجا واقعا سرده(لرزیدن)
کوک: ننه تب داری(نگران)
هلن: نبابا
کوک: بیا اینجا ببینم(لبشو روی پیشونی هلن گذاشت) تب داری، بدم تب داری
هلن: سرده(کیوت)
کوک: گفتم با این لباس نخواب(یه کراپ باز) چرا گوش نمیدی؟
هلن: ببخشید
کوک: اووفف اعضا کجان؟
هلن: منو بیدار کردن میخواستن
برم کمپانی
کوک: پس منو تو تنهاییم(نگاه شیطانی)
هلن: نه نه ببین من مریضم(سرفه الکی)
کوک: نمیتونی در بری
هلن: من...(بوسیدش)
ویو هلن
کوک یه منو بوسید مقاومت کردم ولی لبمو
محکم گاز گرفت
کم کم منم نرم شدم و همو لمس میکردیم
که از جدا شد و رو خوابید
سرشو برد تو گردنم
کوک: پرنسسم امروز خیلی خواستنی شدی(صدای بم)
با دستش نوازشم
میکرد
هلن: چرا اینو میگی؟
کوک: چون واقعا میخوامت پرنسس کوچولو(مارک کردن)
ویو کوک
داشتم با لذت به کارم ادامه میدادم که صدای در اومد لعنتی
ازش جدا شدم
کوک: عصر کارت دارم(عصبی)
هلن: کوکی🥺
کوک: اههههه باشه خر شدم چی میخوای؟
هلن: گوشی😁
کوک: بیا، ولی کم بازی کن 10 دیقه دیگه بیا تو حیاط
هلن: چشممم
کوک: کیوت خوردنی(لپشو محکم بوسید و رفت بیرون)
ویو هلن داشتم تو گوشیش بازی میکردم که یه پیام اومد از یه شماره بود نوشته بود: کوکی جون لطفا
پیام باز کردم که با یه کون پیام مراجع شدم
بعد یکم خوندم فهمیدم طرف دختره بغض کردم که کوک چرا بهم خیانت کرده ولی این حسم قبل خودت اون پیام ها بود...
۵.۲k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.