توکیو پارت ۱۵
توکیو پارت ۱۵
از دید میکو منو میتسو حرفامونو زدیم داشتم میرفتم خونه و به حرفای میتسو فکر میکردم که چیفو رو دیدم
میکو : چیفوووووووووو سلام
از دید چیفو
داشتم راه میفتم که صدای میکو رو شنیدم که صدام کرد
چیفو : ها سلاااااامممم
یهو رفتم تو فکر حرفای میتسویا
فلش بک به حرفاشون
داشتم میرفتم دنبال میکو ولی طوری که نفهمه
میتسو : نظرت درباره چیفیو چیه
میکو : پسر خیلی خوبیه و خیلی مهربونه
میتسو : میکو چیفیو ترو عاشقته امروز بهم گفت
میکو : ولی....... باشه ممنون گفتی ( ولی رو خیلی اروم گفت تا میتسویا نشنوه) فعلا خدافظ
پایان فلش بک
یعنی چی میخواست بگه
چیفو : میخوای تا خونه باهات بیام
میکو : ا.....باشه ممنونن
رسیدن به خونه
میکو : فعلا خدافظ
از دید میکو
تا صورتمو کردم سمت خونه شروع به گریه های بی صدا کردم
من میتسو رو دوست دارم ولی چیفو هم پسر خوبیه نمیدونم شاید میتسو واقعا دوسم نداره حالا باید چیکار کنممممممم
رفتم تو خونه
گذر زمان ۳ ساعت بعد
میکو : دیکه نباید گریه کنم نه نه نه من نباید میتسو رو دوست داشته باشم نه نه نه
باید برم با داداشی حرف بزنم
رفتن پیش مایکی
میکو : مایکی ( با بی حالی و ناراحتی و زیر چشم های کبود شده )
مایکی : چی شده ابجی کوچولو کسی ناراحتت کرده
میکو : نه میخواستم باهات یکم حرف بزنم یکم نیاز به راهنمایی دارم
منو مایکی نشستیم رو مبل
مایکی : چی شده
میکو : راستش چیفو منو دوست داره ولی
مایکو : ولی چی نکنه اذیتت کرده
میکو : نه اون پسر خیلی خوب و دوست داشتنیه ودوسش دارم ولی من عاشق میتسو هستم ولی اون منو دوست نداره
مایکی : به نظرم پیش چیفو بمون اون پسر خوبیه و اهمیت بیشتری بهت میده البته اگه میتسو دوست نداره اگه داره میتسو خیلی خوبه تو هم کم کم از چیفو خوشت میاد
میکو : نه نداره پس ممنون برای راهنماییت
از دید میکو منو میتسو حرفامونو زدیم داشتم میرفتم خونه و به حرفای میتسو فکر میکردم که چیفو رو دیدم
میکو : چیفوووووووووو سلام
از دید چیفو
داشتم راه میفتم که صدای میکو رو شنیدم که صدام کرد
چیفو : ها سلاااااامممم
یهو رفتم تو فکر حرفای میتسویا
فلش بک به حرفاشون
داشتم میرفتم دنبال میکو ولی طوری که نفهمه
میتسو : نظرت درباره چیفیو چیه
میکو : پسر خیلی خوبیه و خیلی مهربونه
میتسو : میکو چیفیو ترو عاشقته امروز بهم گفت
میکو : ولی....... باشه ممنون گفتی ( ولی رو خیلی اروم گفت تا میتسویا نشنوه) فعلا خدافظ
پایان فلش بک
یعنی چی میخواست بگه
چیفو : میخوای تا خونه باهات بیام
میکو : ا.....باشه ممنونن
رسیدن به خونه
میکو : فعلا خدافظ
از دید میکو
تا صورتمو کردم سمت خونه شروع به گریه های بی صدا کردم
من میتسو رو دوست دارم ولی چیفو هم پسر خوبیه نمیدونم شاید میتسو واقعا دوسم نداره حالا باید چیکار کنممممممم
رفتم تو خونه
گذر زمان ۳ ساعت بعد
میکو : دیکه نباید گریه کنم نه نه نه من نباید میتسو رو دوست داشته باشم نه نه نه
باید برم با داداشی حرف بزنم
رفتن پیش مایکی
میکو : مایکی ( با بی حالی و ناراحتی و زیر چشم های کبود شده )
مایکی : چی شده ابجی کوچولو کسی ناراحتت کرده
میکو : نه میخواستم باهات یکم حرف بزنم یکم نیاز به راهنمایی دارم
منو مایکی نشستیم رو مبل
مایکی : چی شده
میکو : راستش چیفو منو دوست داره ولی
مایکو : ولی چی نکنه اذیتت کرده
میکو : نه اون پسر خیلی خوب و دوست داشتنیه ودوسش دارم ولی من عاشق میتسو هستم ولی اون منو دوست نداره
مایکی : به نظرم پیش چیفو بمون اون پسر خوبیه و اهمیت بیشتری بهت میده البته اگه میتسو دوست نداره اگه داره میتسو خیلی خوبه تو هم کم کم از چیفو خوشت میاد
میکو : نه نداره پس ممنون برای راهنماییت
۶.۱k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.