پارت 3
یک: بیرون ممنوع
دو: هروقت صدات زدم زود مثل جت باید اینجا باشی
سه: گوشی ممنوع
چهار از الان به بعد تو خانم این خونه ب حساب میای
ات وسط حرف کوک پرید و گفت: چرا؟ 🫥
که کوک: پنج: وسط حرف من حرفی نمیزنی
شش: هرچی خواستی به من و اجوما میگی
هفت: بهم میگی کوک رسمی حرف زدن با من ممنوعه
هشت با پسرا گرم نمیگیری
سوالی هس
ات: اره چرا باید اینکار هارو بکنم؟
کوک: و گرنه تنبیه سختی داری پس باید انجامشون بدی؛ اوکی؟
ات: اوکی 💔
.
.
.
ات ویو: رفتم تو اتاقم یه اتاق دارک و مشکی بو لباسام رو چیدم تو کمد و بعد رفتم یه دوش 30 مین گرفتم و اومدم بیرون لباسمو پوشیدم یه هودی شلوار و روتین پوستیمو کامل کردم و موهای بلند تا زیر باسنم رو براشینگ کردم(سشوار کردنه) و بعد یکی در زد یه خانوم مسن بود
. علامت اجوما(@)
ات: بفرمایید
@:سلام خانوم آقا گفتن بفرمایید برای ناهار
ات: باشه اجوما مرسی🙂
اجوما درو بست و رفت منم بعد 2 مین رفتم پایین
وای پسره خیلی خوشگل بود(ینیپانیمسسثبپپایمژوزپررپزپزپ پرزپرور ز پبپز جداب لعنتی) اوففففف چی میگم خدا من نباید عاشق شم
رفتم سر میز نشستم دور ترین نقطه میز که یهو
کوک گفت: چرا اونجا نشستی بیا اینجا
رفتم روبه روش نشستم و بعد اجوما برامون غذا آورد
و خب غذا خوردیم من داشتم میرفتم تو اتاقم
که صدای زنگ در اومد و یه دفته یه دختر وارد سالن اصلی شد کوک وقتی دیدش انگار جن دیده که یهو..........
درخماری بمانید
لایک
کامنت
فالو
پلیز
مرگ من
دوستون دارم
تاپارت بدی فلا🤍🌈
اسلاید2 اتاق ات
اسلاید 3 صورت ات
استاید 4لباس ات
دو: هروقت صدات زدم زود مثل جت باید اینجا باشی
سه: گوشی ممنوع
چهار از الان به بعد تو خانم این خونه ب حساب میای
ات وسط حرف کوک پرید و گفت: چرا؟ 🫥
که کوک: پنج: وسط حرف من حرفی نمیزنی
شش: هرچی خواستی به من و اجوما میگی
هفت: بهم میگی کوک رسمی حرف زدن با من ممنوعه
هشت با پسرا گرم نمیگیری
سوالی هس
ات: اره چرا باید اینکار هارو بکنم؟
کوک: و گرنه تنبیه سختی داری پس باید انجامشون بدی؛ اوکی؟
ات: اوکی 💔
.
.
.
ات ویو: رفتم تو اتاقم یه اتاق دارک و مشکی بو لباسام رو چیدم تو کمد و بعد رفتم یه دوش 30 مین گرفتم و اومدم بیرون لباسمو پوشیدم یه هودی شلوار و روتین پوستیمو کامل کردم و موهای بلند تا زیر باسنم رو براشینگ کردم(سشوار کردنه) و بعد یکی در زد یه خانوم مسن بود
. علامت اجوما(@)
ات: بفرمایید
@:سلام خانوم آقا گفتن بفرمایید برای ناهار
ات: باشه اجوما مرسی🙂
اجوما درو بست و رفت منم بعد 2 مین رفتم پایین
وای پسره خیلی خوشگل بود(ینیپانیمسسثبپپایمژوزپررپزپزپ پرزپرور ز پبپز جداب لعنتی) اوففففف چی میگم خدا من نباید عاشق شم
رفتم سر میز نشستم دور ترین نقطه میز که یهو
کوک گفت: چرا اونجا نشستی بیا اینجا
رفتم روبه روش نشستم و بعد اجوما برامون غذا آورد
و خب غذا خوردیم من داشتم میرفتم تو اتاقم
که صدای زنگ در اومد و یه دفته یه دختر وارد سالن اصلی شد کوک وقتی دیدش انگار جن دیده که یهو..........
درخماری بمانید
لایک
کامنت
فالو
پلیز
مرگ من
دوستون دارم
تاپارت بدی فلا🤍🌈
اسلاید2 اتاق ات
اسلاید 3 صورت ات
استاید 4لباس ات
۸.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.