( مافیا من ) پارت ۱
لیا ویو
توی اتاقم بودم که در زده شد مامانم بود
گفت :
م.ل : لیا حاضر شو خونه خاله اینا دعوتیم
لیا: مامان نمیشه من نیام لطفااااا ( مظلوم )
م.ل :نخیر زود حاضر شو نیم ساعت دیگه میریم
لیا : ای خدااااااا
م.ل : لیااااا
لیا : باشه پاشو دم
کوک ویو
امشب قراره لیا اینا بیان ساعت ۷
ساعت ۶:۲۰ دقیقه بود پا شدم رفتم حموم ۱۵ مینی مو هامو خشک کردم حالت دادم و رفتم سر کمدم لباس یقه اسکی مشکیمو پوشوندم شلوار مشکیمو پوشوندم باکفش های مشکیمو عطر تلخمو زدم رفتم پایین
( میزارم )
لیا ویو
مامانم رفت منم هدفونم رو گذاشتم آهنگم رو گذاشتم و اتاقم رو تمیز کردم
ساعت ۶ بود رفتم حموم ۲۰ مینی اومدم موهامو خشک کردم موهام لخت بود پس اتو نکشیدم و اهل میکاپ زیاد نبودم یه بالب با ریملم رو زدم و تمااممم
رفتم سر کمدم یه شلوار مشکی تنگ با لباس آستین کوتاه کرمی رو پوشیدم بایه روی یه کرمی و بوت های کرمی ام رو پوشیدم( میزارم ) و عطر شیرینم رو زدم رفتم
مامان گفت میخوایم یه چند روز رو بمونیم بخاطر همین ۲ دست لباس ور داشتم گذاشتم توی کیف سفیدم و رفتم پایین
لیا : مامان من با ماشینم میام
م.ل : باشه
پ.ل : مراقب باش دخترم
لیا : چشم
و راه افتادیم ۱ ساعت توراه بودیم و رسیدیم و پیاده شدم و عمارت بزرگ خانواده جئون رو دیدم
عمارت تشون بزرگ و دارک خفن بود
...
توی اتاقم بودم که در زده شد مامانم بود
گفت :
م.ل : لیا حاضر شو خونه خاله اینا دعوتیم
لیا: مامان نمیشه من نیام لطفااااا ( مظلوم )
م.ل :نخیر زود حاضر شو نیم ساعت دیگه میریم
لیا : ای خدااااااا
م.ل : لیااااا
لیا : باشه پاشو دم
کوک ویو
امشب قراره لیا اینا بیان ساعت ۷
ساعت ۶:۲۰ دقیقه بود پا شدم رفتم حموم ۱۵ مینی مو هامو خشک کردم حالت دادم و رفتم سر کمدم لباس یقه اسکی مشکیمو پوشوندم شلوار مشکیمو پوشوندم باکفش های مشکیمو عطر تلخمو زدم رفتم پایین
( میزارم )
لیا ویو
مامانم رفت منم هدفونم رو گذاشتم آهنگم رو گذاشتم و اتاقم رو تمیز کردم
ساعت ۶ بود رفتم حموم ۲۰ مینی اومدم موهامو خشک کردم موهام لخت بود پس اتو نکشیدم و اهل میکاپ زیاد نبودم یه بالب با ریملم رو زدم و تمااممم
رفتم سر کمدم یه شلوار مشکی تنگ با لباس آستین کوتاه کرمی رو پوشیدم بایه روی یه کرمی و بوت های کرمی ام رو پوشیدم( میزارم ) و عطر شیرینم رو زدم رفتم
مامان گفت میخوایم یه چند روز رو بمونیم بخاطر همین ۲ دست لباس ور داشتم گذاشتم توی کیف سفیدم و رفتم پایین
لیا : مامان من با ماشینم میام
م.ل : باشه
پ.ل : مراقب باش دخترم
لیا : چشم
و راه افتادیم ۱ ساعت توراه بودیم و رسیدیم و پیاده شدم و عمارت بزرگ خانواده جئون رو دیدم
عمارت تشون بزرگ و دارک خفن بود
...
۹.۸k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.