𝑀𝑂𝑂𝑁 𝐿𝐼𝐺𝐻𝑇シ︎♫︎ 𝙿𝙰𝚁𝚃①⑨
نایا دسته تهته رو گرفت
نایا=بریم ددی؟
ته هیچی نمیگفت
نایا=ولش کن دختره خود خواهو...
نایا صورته تهیونگ و گرفت و خواس بوسش کنه که ته صورتش و کشید
ته=اه...من عاشقتم!
نایا=م.من!؟
ته=اره خودت!...خیلی هم دوست دارم!...
نایا یه لبخند زد
ته=ولی ا/ت رو هم...دوست دارم
نایا لبخندش محو شد و اخم کرد
نایا=اگه با من ازدواج نکنی...هم بچه رو میکشم...هم اون دختره رو...هم کله اینترنت و پر میکنم که کی تهیونگ خوشگل ترین و معروف ترین بازیگر جهان و به یه دختر ساده فروخت و از اون دختره ساده رو حامله کرد!...بعد ببین فن گرلا و فن بویاش چه بلایی سرت میارن
ته=اینکار و نکن!
نایا=به علاوه که از بنگتن میندازنت بیرون...و قشنگ تر از اون...باید سال ها از ترسه شوگا فرار کنی...تو میدونی شوگا چه آدمی بود...بعده اینکه بهش جوابه رد دادم و گفتم تو رو دوست دارم بیتشرازت متنفر شد...
ته=حق نداری اینکار و کنی!
نایا=پس اون دختره دیوونه رو ولش کن..و...با من ازدواج کن
ته=خودت میدونی نامزدیم!...فعلا نامزدیمون کافیه
نایا=باشه..
ته=دختره یا پسر؟
نایا لبخند زد و دسته تهیونگ و گذاشت رو شکمش
نایا=یه پسر کوچولو قراره بیاد...کیم تییوم..تا فردا...ساعته 9 صبح باید برم بیمارستان و بدنیاش بیارم..توه باید بیای...خب...فعلا میرم...یادت نره...اگه نزدیکه ا/ت شی...میدونی چیکار میکنم دیگه؟
ته=حواسم هست...
نایا با یه نیشخند رفت
بارون شدید شد
خواست بهت زنگ بزنه
ولی بلاکش کرده بودی
نمیخواست گریه کنه چون یه عالمه آرمی اون دور و بر بود و ممکن بود ازش فیلم بگیرن
برای همین خیلی ریلکس حرکت کرد و رفت لبه ساحل
هیچکی نبود چون دریا به خاطره بارون طوفان شده بود
تهیونگ با داد گریه میکرد
#ا/ت
زود میدویدم و گریه میکردم
که یه جا سر خوردی و تمامه دست و پات کبود و زخمی شد
گریه میکردی
چطور تهیونگ پسر به اون خوبی و مهربونی به این آدمه بی غیرت و خشن تبدیل شد
سرت پایین بود و شور شور اشک میریختی
ا/ت=ازت متنفرم تهیونگ مرتکیه لاشی😭😭
که یه پوتین مشکیه خفنه پاشنه دار جلوت ظاهر شد
سرت و بالا کردی
یه دختر بود
لباسش اسلایده دوعه
نگاش کردی
خیلی خوشکل بود
دستت و گرفتت و کمکت کرد بلند شی
دختره=یااا...مین ا/ت...یه بازیگره خیلی معروف تو کله جهان...خواهره مین یونگی ملقب به شوگا از بنگتن..داره گریه میکنه!؟...و به داداشیه منم فوش میدهههه!؟
بلند شدی و اشکات و پاک کردی
ا/ت=داداشت؟
دختره=بله داداشیم!..داداشه بزرگم...کیم تهیونگ برادره منه...منم کیم نگارم
ا/ت=ج.جدی میگی؟...یا آرمی ای؟
نگار=نخیر من آجیشم...اوپام....دربارت بهم گفته بود...میگفت که چقد دوست داره
ا/ت=که چی؟
نگار=و درباره نایا هم بهم گفت
نگاش میکنی
نگار=آره...منم از نایا بدم میاد...دختره احمقیه.میخوام با جفت دستام مخش و بترکونم...چو رئیسه مافیام...
چشات گرد میشه
ا/ت=ر.رئیسه مافیا!؟
نگار=اره...راستش...رئیسه بزرگترین بانده مافیا...و همون کسی که دارک وب و درست کرد😈
ا/ت=پس...دختره خفنی هستی..خوشم اومد😏
نگار=بگم که فنتم هستم😍❤
ا/ت=عزیزه دلم🥺
نگار=بریم تو ماشین بشینیم؟...داریم موشه آب کشیده میشیم
ا/ت=اره بریم
نگار=کوک!...بیا
(کوکی یجورایی بهترین رفیقه نگار بود و اونم یکی از کله گنده های باند مافیا بود)
کوک میاد
کوک=بهبه...نگار خانوم افتخار دادن صدامون کردن
نگار=مسخره نکن بریم😂
(کوک عاشقه نگار بود)
میرین تو ماشین و برات یه لیوان کوچیک ووتکا میارن
کوک هم نشسته بود کناره نگار
نگار=یادم رفته بود معرفی کنم...جئون جانگ کوک بهترین دوستم و رئیسه دارک وب
کوک=خوشبختم
سرت و با یه لبخند به جوابه مثبت تکون دادی
نگار=راستش اوندختره دیوونه رو میخوام بکشم...نمیخوام کله رویای تهیونگ و بهم بریزه
ا/ت=تهیونگ میدونه که تو دارک وب و مافیا کار میکنی؟
نگار=نه...و لطفا بهش نگو
ا/ت=اوهوم...چقد پول میخوای که بکشیش!؟
نگار یه نیشخند زد
نگار=خوشم اومد ولی چون خودمم میخوام بکشمش هم خودشو هم بچشو پول نمیخوام...ولی باید کمکمون کنی
نگار=فردا باید موقعیکه میره اون توله جنش و بدنیا میاره ترورش و کنیم و خلاصش کنیم...میدونم در حاله حاضر با تهیونگ مشکل داری ولی
ا/ت=خبـــــ
نگار=اون مجبوره اونجوری رفتار کنه...میشه بخاطره من ببخشیش؟
یکم نگاش میکنی
ا/ت=آه...باشه
نگار=مرسی...چون اون واقعا دیوونته
چشمت میخوره به کوک که نگاهاش با یه لبخنده کیوت رو نگار قفل بود
نایا=بریم ددی؟
ته هیچی نمیگفت
نایا=ولش کن دختره خود خواهو...
نایا صورته تهیونگ و گرفت و خواس بوسش کنه که ته صورتش و کشید
ته=اه...من عاشقتم!
نایا=م.من!؟
ته=اره خودت!...خیلی هم دوست دارم!...
نایا یه لبخند زد
ته=ولی ا/ت رو هم...دوست دارم
نایا لبخندش محو شد و اخم کرد
نایا=اگه با من ازدواج نکنی...هم بچه رو میکشم...هم اون دختره رو...هم کله اینترنت و پر میکنم که کی تهیونگ خوشگل ترین و معروف ترین بازیگر جهان و به یه دختر ساده فروخت و از اون دختره ساده رو حامله کرد!...بعد ببین فن گرلا و فن بویاش چه بلایی سرت میارن
ته=اینکار و نکن!
نایا=به علاوه که از بنگتن میندازنت بیرون...و قشنگ تر از اون...باید سال ها از ترسه شوگا فرار کنی...تو میدونی شوگا چه آدمی بود...بعده اینکه بهش جوابه رد دادم و گفتم تو رو دوست دارم بیتشرازت متنفر شد...
ته=حق نداری اینکار و کنی!
نایا=پس اون دختره دیوونه رو ولش کن..و...با من ازدواج کن
ته=خودت میدونی نامزدیم!...فعلا نامزدیمون کافیه
نایا=باشه..
ته=دختره یا پسر؟
نایا لبخند زد و دسته تهیونگ و گذاشت رو شکمش
نایا=یه پسر کوچولو قراره بیاد...کیم تییوم..تا فردا...ساعته 9 صبح باید برم بیمارستان و بدنیاش بیارم..توه باید بیای...خب...فعلا میرم...یادت نره...اگه نزدیکه ا/ت شی...میدونی چیکار میکنم دیگه؟
ته=حواسم هست...
نایا با یه نیشخند رفت
بارون شدید شد
خواست بهت زنگ بزنه
ولی بلاکش کرده بودی
نمیخواست گریه کنه چون یه عالمه آرمی اون دور و بر بود و ممکن بود ازش فیلم بگیرن
برای همین خیلی ریلکس حرکت کرد و رفت لبه ساحل
هیچکی نبود چون دریا به خاطره بارون طوفان شده بود
تهیونگ با داد گریه میکرد
#ا/ت
زود میدویدم و گریه میکردم
که یه جا سر خوردی و تمامه دست و پات کبود و زخمی شد
گریه میکردی
چطور تهیونگ پسر به اون خوبی و مهربونی به این آدمه بی غیرت و خشن تبدیل شد
سرت پایین بود و شور شور اشک میریختی
ا/ت=ازت متنفرم تهیونگ مرتکیه لاشی😭😭
که یه پوتین مشکیه خفنه پاشنه دار جلوت ظاهر شد
سرت و بالا کردی
یه دختر بود
لباسش اسلایده دوعه
نگاش کردی
خیلی خوشکل بود
دستت و گرفتت و کمکت کرد بلند شی
دختره=یااا...مین ا/ت...یه بازیگره خیلی معروف تو کله جهان...خواهره مین یونگی ملقب به شوگا از بنگتن..داره گریه میکنه!؟...و به داداشیه منم فوش میدهههه!؟
بلند شدی و اشکات و پاک کردی
ا/ت=داداشت؟
دختره=بله داداشیم!..داداشه بزرگم...کیم تهیونگ برادره منه...منم کیم نگارم
ا/ت=ج.جدی میگی؟...یا آرمی ای؟
نگار=نخیر من آجیشم...اوپام....دربارت بهم گفته بود...میگفت که چقد دوست داره
ا/ت=که چی؟
نگار=و درباره نایا هم بهم گفت
نگاش میکنی
نگار=آره...منم از نایا بدم میاد...دختره احمقیه.میخوام با جفت دستام مخش و بترکونم...چو رئیسه مافیام...
چشات گرد میشه
ا/ت=ر.رئیسه مافیا!؟
نگار=اره...راستش...رئیسه بزرگترین بانده مافیا...و همون کسی که دارک وب و درست کرد😈
ا/ت=پس...دختره خفنی هستی..خوشم اومد😏
نگار=بگم که فنتم هستم😍❤
ا/ت=عزیزه دلم🥺
نگار=بریم تو ماشین بشینیم؟...داریم موشه آب کشیده میشیم
ا/ت=اره بریم
نگار=کوک!...بیا
(کوکی یجورایی بهترین رفیقه نگار بود و اونم یکی از کله گنده های باند مافیا بود)
کوک میاد
کوک=بهبه...نگار خانوم افتخار دادن صدامون کردن
نگار=مسخره نکن بریم😂
(کوک عاشقه نگار بود)
میرین تو ماشین و برات یه لیوان کوچیک ووتکا میارن
کوک هم نشسته بود کناره نگار
نگار=یادم رفته بود معرفی کنم...جئون جانگ کوک بهترین دوستم و رئیسه دارک وب
کوک=خوشبختم
سرت و با یه لبخند به جوابه مثبت تکون دادی
نگار=راستش اوندختره دیوونه رو میخوام بکشم...نمیخوام کله رویای تهیونگ و بهم بریزه
ا/ت=تهیونگ میدونه که تو دارک وب و مافیا کار میکنی؟
نگار=نه...و لطفا بهش نگو
ا/ت=اوهوم...چقد پول میخوای که بکشیش!؟
نگار یه نیشخند زد
نگار=خوشم اومد ولی چون خودمم میخوام بکشمش هم خودشو هم بچشو پول نمیخوام...ولی باید کمکمون کنی
نگار=فردا باید موقعیکه میره اون توله جنش و بدنیا میاره ترورش و کنیم و خلاصش کنیم...میدونم در حاله حاضر با تهیونگ مشکل داری ولی
ا/ت=خبـــــ
نگار=اون مجبوره اونجوری رفتار کنه...میشه بخاطره من ببخشیش؟
یکم نگاش میکنی
ا/ت=آه...باشه
نگار=مرسی...چون اون واقعا دیوونته
چشمت میخوره به کوک که نگاهاش با یه لبخنده کیوت رو نگار قفل بود
۳۸.۶k
۲۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.