رمان
#رمان
𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من
p⁴¹
اهورا
یعنی ممکنه علت بد اخلاقی آغاجون گذشته باشه ؟ هه امکان نداره ، آغاجون و ذات خوب و مهربونی ؟ این مسخرس
نیک چطور؟ ممکنه نیک هم تو گذشته عموم نقش داشته باشه ؟ نبابا اون حتی راجب احساساتش به عموم چیزی نگفته ولی اخه چه معنی میده عکسش داخل اون صندوق باشه ؟ ممکنه بهم دروغ گفته باشه ؟
انقدر داخل افکارم غرق بودم که متوجه نشدم تو چه بهشتی دارم قدم برمیدارم ، درخت های سبز و جنگلی که پشت سر هم چیده شده بودن ، غروب خورشید و آسمون نارنجی ، سنگ ریزه های جلوی راهم و جاده ای پیچ در پیچ ، هوای ملایم و اکسیژن فراوان ، صدای جیرجیک ها و پرنده ها
نمیدونستم این راهی که دارم میرم به کجا ختم میشه و یا اصلا چقدر از خونه دورم و امنیتم در چه حده ، فقط میخواستم زمان تو همین لحظه متوقف بشه
•••
این سروصدا برای چیه ؟ از خونه های پر جمعیت متنفرم کلا از همه جمع ها و آدم ها متنفرم ، این مانیه که داره مثل حیوون جنگلی غرش میکنه ؟ نکنه بخاطر من دارن دعوا میکنن ؟ ولی اخه من کار اشتباهی انجام ندادم حتی توی این دو روز از ترس اون مرد اصلا بیرون هم نرفتم
صدا هارو دنبال کردم و به پذیرایی طبقه پایین رسیدم ، این سر تا پا جلف دیگه کیه ؟
نویسنده : آبان
اصکی به شدت ممنوع ❌️
پارت های قبلی رمان داخل پیج اصلیم -> @awayaway
https://daigo.ir/secret/8812066951
ناشناسم 👆
𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من
p⁴¹
اهورا
یعنی ممکنه علت بد اخلاقی آغاجون گذشته باشه ؟ هه امکان نداره ، آغاجون و ذات خوب و مهربونی ؟ این مسخرس
نیک چطور؟ ممکنه نیک هم تو گذشته عموم نقش داشته باشه ؟ نبابا اون حتی راجب احساساتش به عموم چیزی نگفته ولی اخه چه معنی میده عکسش داخل اون صندوق باشه ؟ ممکنه بهم دروغ گفته باشه ؟
انقدر داخل افکارم غرق بودم که متوجه نشدم تو چه بهشتی دارم قدم برمیدارم ، درخت های سبز و جنگلی که پشت سر هم چیده شده بودن ، غروب خورشید و آسمون نارنجی ، سنگ ریزه های جلوی راهم و جاده ای پیچ در پیچ ، هوای ملایم و اکسیژن فراوان ، صدای جیرجیک ها و پرنده ها
نمیدونستم این راهی که دارم میرم به کجا ختم میشه و یا اصلا چقدر از خونه دورم و امنیتم در چه حده ، فقط میخواستم زمان تو همین لحظه متوقف بشه
•••
این سروصدا برای چیه ؟ از خونه های پر جمعیت متنفرم کلا از همه جمع ها و آدم ها متنفرم ، این مانیه که داره مثل حیوون جنگلی غرش میکنه ؟ نکنه بخاطر من دارن دعوا میکنن ؟ ولی اخه من کار اشتباهی انجام ندادم حتی توی این دو روز از ترس اون مرد اصلا بیرون هم نرفتم
صدا هارو دنبال کردم و به پذیرایی طبقه پایین رسیدم ، این سر تا پا جلف دیگه کیه ؟
نویسنده : آبان
اصکی به شدت ممنوع ❌️
پارت های قبلی رمان داخل پیج اصلیم -> @awayaway
https://daigo.ir/secret/8812066951
ناشناسم 👆
۷۰۴
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.