★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 2
بورآ: هآنول پاشو بریم
هآنول: باشه بریم
رفتیم خونه خوابیدیم
صبح شد
صبح شد کارای خونه رو انجام دادم و صدای زنگ خونه خورد رفتم ببینم کیه دیدم تهیونگه گفت 👇🏻
تهیونگ: سلام بورآ کجاست
هآنول: سلام بورآ طبقه بالاست
تهیونگ: اها ممنون
هآنول: خونمون رو از کجا پیدا کردین
تهیونگ: ببینین بعدن براتون توضیح میدم
هآنول: باشه
تهیونگ رفت طبقه بالا پیشه بورآ نمیدونم با بورآ چکار داره پس رفت درو باز کرد دید بورآ پیشه پنجره وایساده و داره بیرون رو میبینه و داره فکر میکنه که تهیونگ از پشت بغلش کرد و گفت👇🏻
تهیونگ: سلام جوجو
بورآ: اقای تهیونگ شمایید؟
تهیونگ: به من نگو اقا به من بگو شوهرم
بورآ: چییییییی؟
تهیونگ: هیش(انداختش روی تخت)
بورآ: چکار میکنی
تهیونگ: بورآ من عاشقت شدم
بورآ: چ...چی
تهیونگ: همین که شنیدی (بهش نگاه کرد)
بورآ: ولم کن (ترس)
تهیونگ: نمیشه بیبی گرلم (گردنشو گاز گرد)
بورآ: عاییی ولم کن
تهیونگ:(دره گوشش زم زمه کرد=تو عشق اولو اخر منی.)
بورآ:(چشماشو بست)
تهیونگ:(لبشو بو.سید)
من داشتم لباس عوض میکردم که دوباره صدای زنگ در خورد رفتم ببینم کیه دیدم جونگکوکه بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: سلام
هآنول: سلام بفرما بیا تو
جونگکوک: ممنون
هآنول: خواهش
جونگکوک: چه خونه قشنگی داری
هآنول: ممنون
جونگکوک:(تو ذهنش گفت: تا حواسش نیست کارمو انجام بدم)
هآنول: شما چ....(میخواستم سوال بپرسم که منو کشوند سمته خودش)
جونگکوک: ساکت باش عزیزم(بهم نگاه کرد)
هآنول: چکار میکنی اقای جونگکوک
جونگکوک: به من بگو شوهرم نه اقا
هآنول: چییییییی
جونگکوک: اره درست شنیدی به من بگو شوهرم
هآنول: ولم کننننننننننننننننننننننن
جونگکوک: ساکت شو بیبی (صورتشو نزدیک کرد)
هآنول: داری منو میترسونی
جونگکوک: هآنول: من عاشقت شدم میمیرم برات
هآنول:(چشمامو بستم که نگاش نکنم)
جونگکوک: چشماتو باز کن
هآنول: نمیخوام
جونگکوک: باشه خودت خواستی
هآنول: چی (از ترس چشمامو باز کردم دیگه)
جونگکوک:(سریع بو.سش کردم)
۲۰ دقیقه بعد
چند دقیقه گذشت جونگکوک و تهیونگ نشستن و ازشون سوال پرسیدیم 👇🏻
هآنول: این کارایی که با ما کردین یعنی چی
تهیونگ: زن داداش من عاشق بورآ شدم
بورآ: یا قمبر بنی هاشم
هآنول: چته
بورآ: استرس سگی دارم
هآنول: برو بابا
جونگکوک: زن داداش بورآ من فقط عاشق هآنول شدم مگه جرمه
★بچها من برم توی سروش فیکم رو بزارم بعد میام پارت بعدی رو میزارم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 2
بورآ: هآنول پاشو بریم
هآنول: باشه بریم
رفتیم خونه خوابیدیم
صبح شد
صبح شد کارای خونه رو انجام دادم و صدای زنگ خونه خورد رفتم ببینم کیه دیدم تهیونگه گفت 👇🏻
تهیونگ: سلام بورآ کجاست
هآنول: سلام بورآ طبقه بالاست
تهیونگ: اها ممنون
هآنول: خونمون رو از کجا پیدا کردین
تهیونگ: ببینین بعدن براتون توضیح میدم
هآنول: باشه
تهیونگ رفت طبقه بالا پیشه بورآ نمیدونم با بورآ چکار داره پس رفت درو باز کرد دید بورآ پیشه پنجره وایساده و داره بیرون رو میبینه و داره فکر میکنه که تهیونگ از پشت بغلش کرد و گفت👇🏻
تهیونگ: سلام جوجو
بورآ: اقای تهیونگ شمایید؟
تهیونگ: به من نگو اقا به من بگو شوهرم
بورآ: چییییییی؟
تهیونگ: هیش(انداختش روی تخت)
بورآ: چکار میکنی
تهیونگ: بورآ من عاشقت شدم
بورآ: چ...چی
تهیونگ: همین که شنیدی (بهش نگاه کرد)
بورآ: ولم کن (ترس)
تهیونگ: نمیشه بیبی گرلم (گردنشو گاز گرد)
بورآ: عاییی ولم کن
تهیونگ:(دره گوشش زم زمه کرد=تو عشق اولو اخر منی.)
بورآ:(چشماشو بست)
تهیونگ:(لبشو بو.سید)
من داشتم لباس عوض میکردم که دوباره صدای زنگ در خورد رفتم ببینم کیه دیدم جونگکوکه بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: سلام
هآنول: سلام بفرما بیا تو
جونگکوک: ممنون
هآنول: خواهش
جونگکوک: چه خونه قشنگی داری
هآنول: ممنون
جونگکوک:(تو ذهنش گفت: تا حواسش نیست کارمو انجام بدم)
هآنول: شما چ....(میخواستم سوال بپرسم که منو کشوند سمته خودش)
جونگکوک: ساکت باش عزیزم(بهم نگاه کرد)
هآنول: چکار میکنی اقای جونگکوک
جونگکوک: به من بگو شوهرم نه اقا
هآنول: چییییییی
جونگکوک: اره درست شنیدی به من بگو شوهرم
هآنول: ولم کننننننننننننننننننننننن
جونگکوک: ساکت شو بیبی (صورتشو نزدیک کرد)
هآنول: داری منو میترسونی
جونگکوک: هآنول: من عاشقت شدم میمیرم برات
هآنول:(چشمامو بستم که نگاش نکنم)
جونگکوک: چشماتو باز کن
هآنول: نمیخوام
جونگکوک: باشه خودت خواستی
هآنول: چی (از ترس چشمامو باز کردم دیگه)
جونگکوک:(سریع بو.سش کردم)
۲۰ دقیقه بعد
چند دقیقه گذشت جونگکوک و تهیونگ نشستن و ازشون سوال پرسیدیم 👇🏻
هآنول: این کارایی که با ما کردین یعنی چی
تهیونگ: زن داداش من عاشق بورآ شدم
بورآ: یا قمبر بنی هاشم
هآنول: چته
بورآ: استرس سگی دارم
هآنول: برو بابا
جونگکوک: زن داداش بورآ من فقط عاشق هآنول شدم مگه جرمه
★بچها من برم توی سروش فیکم رو بزارم بعد میام پارت بعدی رو میزارم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
۱۲.۵k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.