진정한 사랑❤🔥
진정한 사랑❤🔥
2장💫فصل ۲
P~17
فردا:
عصر:
جیمین:جینا....بیب.....لطفا
جینا:من رفتم به بقیه کارام برسم خونه برات جبران میکنم
جیمین:🥲اوک قول دادی
جینا:باشه حالا
(فکرای پلیدی در ذهنم هس بهتره عملی بشن نه😌😈 ولی ممکنه یکم یه کوچولو 🤏🏽داستان زیاد بسه حالا هم کمکم چهار پارت دیگه فیک تموم میشه🥲🥳)
ادامه داستان:
شب:ساعت۱۰:۰۰مین:
اتاق مشترک:
جینا:جیمینا
جیمین:جانم
جینا:بنظرت میتونی تحمل کنی
جیمین:من چیو!؟؟؟
جینا:معلومه تو ۹ماه باید ازم بگذری
جیمین:اوم اره بنظرت بچمون چیه جنسیتش
جینا:دوقلو دختر پسر
جیمین:شاید همین باشه
جینا:اره بیا بخوابیم شب بخیر
جیمین:شب بخیر*همو میبوسن و لالا*
(میخوام فلش بک خیلی طولانی بزنم ولی قبلش این پارت تموم بشه بعد پارت بعد یه فلش بک میزنیم)
فردا:
(امروز اتفاق خاصی نیفتاده فقط منو جویی بدون اجازه کوک وجیمین رفتیم رستوران و برگشتیم و اونا دلیلشو پرسیدن و....... خلاصه دیگه الان سه روز از حامله گی من میگذره امشب میخوایم ما به همه بگیم )
شب:
(همه چیز اماده بود همه اومده بودم و جشن تو حیاط پشتی بود الان ما تو دید همه بودیم و خب اعلام کریم و همه خوشحال شدن و تبریک داشتن میگفتن)
کوک:میبینم خودتو خالی کردی جیمین
جیمین:اره دیگه😸
جویی:حالا چیشد جینا سخت گرفت
جینا:اره خیلی سخش گرفت هنو درد دارم یکم
جویی:بیا هم جیمین رو بزن هم کوک چون کوک هم به جیمین گفت
جینا:هه هه*خنده عصبی🙂*
کوک:بازم تبریک میگم 😄
جیمین:مرسی
جینا:ممنون که هم اومدین راستی ووجین کجاست خونه گذاشتینش
جکسون:سلام به همه تبریک میگم جینا
جینا:ممنون هیونگ*همو بغل گردن*
جیمین:*رگ حسودی زده بیرون *
جیمین:ممنون جکسون
جویی:سلام داداش
جکسون:سلام جویی شی*اینا هم همو بغل کردن و کوک رگ حسودش زد بیرون *
جکسون:او پسرا حسودی رو بزارید کنار بابا
کوک:چخبر جکسون*بچه ها جکسون برادر جویی یا همون٫℅٫این قیافش هم هس*
جکسون:ببینم جونگ کوک هنوز زنده ای!؟
کوک:چطور!؟
جکسون:اخه از دست جویی کسی تا زخمی نشه نمیتونه فرار کنه و صددرصد میمیره
هانا:هلوو
ته:سلام تبریک میگم
جینا: مرسی
جیمین: مرسی
ته یانگ:بابا تو منو دوست داری یا اونی رو*گایز من اسمه خواهر ته یانگ رو گفته بودم!؟الان یادم نیس این اسمش*
لوسی:نه اون منو دوست داره*بچگونه*
ته:من هردوتون رو به یه اندازه دوست دارم
هانا:دوباره شروع شد
جینا:چقدر بزرگ شدن
جکسون:هعی من بدبخت سینگل به گورم الان 🥲
همه:*میخندن*
(اونشب کلی خندیدن و خوش گزروندن و به پایان رسوندن)
۳ماه بعد:
........
لباس جینا واسه مهمونی شب
اسلاید دو
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#lranians__love_Jk
2장💫فصل ۲
P~17
فردا:
عصر:
جیمین:جینا....بیب.....لطفا
جینا:من رفتم به بقیه کارام برسم خونه برات جبران میکنم
جیمین:🥲اوک قول دادی
جینا:باشه حالا
(فکرای پلیدی در ذهنم هس بهتره عملی بشن نه😌😈 ولی ممکنه یکم یه کوچولو 🤏🏽داستان زیاد بسه حالا هم کمکم چهار پارت دیگه فیک تموم میشه🥲🥳)
ادامه داستان:
شب:ساعت۱۰:۰۰مین:
اتاق مشترک:
جینا:جیمینا
جیمین:جانم
جینا:بنظرت میتونی تحمل کنی
جیمین:من چیو!؟؟؟
جینا:معلومه تو ۹ماه باید ازم بگذری
جیمین:اوم اره بنظرت بچمون چیه جنسیتش
جینا:دوقلو دختر پسر
جیمین:شاید همین باشه
جینا:اره بیا بخوابیم شب بخیر
جیمین:شب بخیر*همو میبوسن و لالا*
(میخوام فلش بک خیلی طولانی بزنم ولی قبلش این پارت تموم بشه بعد پارت بعد یه فلش بک میزنیم)
فردا:
(امروز اتفاق خاصی نیفتاده فقط منو جویی بدون اجازه کوک وجیمین رفتیم رستوران و برگشتیم و اونا دلیلشو پرسیدن و....... خلاصه دیگه الان سه روز از حامله گی من میگذره امشب میخوایم ما به همه بگیم )
شب:
(همه چیز اماده بود همه اومده بودم و جشن تو حیاط پشتی بود الان ما تو دید همه بودیم و خب اعلام کریم و همه خوشحال شدن و تبریک داشتن میگفتن)
کوک:میبینم خودتو خالی کردی جیمین
جیمین:اره دیگه😸
جویی:حالا چیشد جینا سخت گرفت
جینا:اره خیلی سخش گرفت هنو درد دارم یکم
جویی:بیا هم جیمین رو بزن هم کوک چون کوک هم به جیمین گفت
جینا:هه هه*خنده عصبی🙂*
کوک:بازم تبریک میگم 😄
جیمین:مرسی
جینا:ممنون که هم اومدین راستی ووجین کجاست خونه گذاشتینش
جکسون:سلام به همه تبریک میگم جینا
جینا:ممنون هیونگ*همو بغل گردن*
جیمین:*رگ حسودی زده بیرون *
جیمین:ممنون جکسون
جویی:سلام داداش
جکسون:سلام جویی شی*اینا هم همو بغل کردن و کوک رگ حسودش زد بیرون *
جکسون:او پسرا حسودی رو بزارید کنار بابا
کوک:چخبر جکسون*بچه ها جکسون برادر جویی یا همون٫℅٫این قیافش هم هس*
جکسون:ببینم جونگ کوک هنوز زنده ای!؟
کوک:چطور!؟
جکسون:اخه از دست جویی کسی تا زخمی نشه نمیتونه فرار کنه و صددرصد میمیره
هانا:هلوو
ته:سلام تبریک میگم
جینا: مرسی
جیمین: مرسی
ته یانگ:بابا تو منو دوست داری یا اونی رو*گایز من اسمه خواهر ته یانگ رو گفته بودم!؟الان یادم نیس این اسمش*
لوسی:نه اون منو دوست داره*بچگونه*
ته:من هردوتون رو به یه اندازه دوست دارم
هانا:دوباره شروع شد
جینا:چقدر بزرگ شدن
جکسون:هعی من بدبخت سینگل به گورم الان 🥲
همه:*میخندن*
(اونشب کلی خندیدن و خوش گزروندن و به پایان رسوندن)
۳ماه بعد:
........
لباس جینا واسه مهمونی شب
اسلاید دو
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#lranians__love_Jk
۴.۱k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.