PART8༼𝕣𝕖𝕤𝕔𝕦𝕖 𝕨𝕙𝕚𝕥𝕖 𝕣𝕠𝕤𝕖༽
PART8༼𝕣𝕖𝕤𝕔𝕦𝕖 𝕨𝕙𝕚𝕥𝕖 𝕣𝕠𝕤𝕖༽
رفتن داخل
جین بیا اینجا دستشو گرفت برد
ات بیهوش شد توی بغلش
جین اتتتتت نه گفت نگران نباشم
ات هاریکا هاریکا کمکم کن
هاریکا سرفه خون بالا اورد برو سرفه طبقه سرف پ گه بیهوش دش
ات هاریکاااا
بیدار شد
ات هاریکااااا داد
جین چتههههه
ات هاریا رو میشناسی مامان بزرگمون
جین اره
ات گفت طبقه پنح هیونجین داره شنکجش میده
جین بدووو
رفتن طبقه پنج
ات هه نفسم گرف ولی یچیز دیه میخوام بیحال
جین ات ات نه خونسیاه نهههه
ات نمیتونم باید بخورمشبیحال
ات ویو
نمیدونم چم شده خپدم خودمو نمیتونم کنترل کنم که هاریکا و کوک گفتن که من گل رز سفیدم باید ب خون شیاه بجنگم هیونجین تصخیرم کرده نمیزاره کلس فشار بخودم اوردم تا تونستمب خود مبیام
ات نههه داد اومد خونشو ریخت داخل خون سیاه که خون بنفش شد خونب صورت معجزه اسایی جعبه خون اومد بالا نورانی شد و هردو نفر محو شدند
و پیش پسرا اومدن
کوک اتتتتت داد
ات کوکییییییی داد
بغلش کرد
یونگی جین جین جینهیونگ خودتی
ته عه هیونگگگگگ
پریدن بغلش
یونگی بگو خودتی
جین ثابت کنم؟
یونگی عاره
جین هر روز بقول شمادرحال غر زدن و گفتن کلمه یااااااا و رپ از سر اعصبانیت
یونگی خود خود اصلتی خنده
*مرحله اول تمام شد مرحله دوم مرحله دوم نابود کردن ریشه خون سیاه که خونش درون یک کاخه کاخ مخالف سفید
و محو شد
ات بچها نفر بعدی میریم به مرحله بعدی
کو کبدویین بریم
داخل ذاه خیلی گرم بود ات به گرما حساسیت داشت
یونیگ ات ات خوبی اتتت
ات نه اصلا خوب.... نیستم
کوک ات اتتت
ات بیهوش شد توی بغل کوک
کوک فک کنم باز هاریکا اومد خوابس
ات هاریکا هاریکا کمکم کن
رفتن داخل
جین بیا اینجا دستشو گرفت برد
ات بیهوش شد توی بغلش
جین اتتتتت نه گفت نگران نباشم
ات هاریکا هاریکا کمکم کن
هاریکا سرفه خون بالا اورد برو سرفه طبقه سرف پ گه بیهوش دش
ات هاریکاااا
بیدار شد
ات هاریکااااا داد
جین چتههههه
ات هاریا رو میشناسی مامان بزرگمون
جین اره
ات گفت طبقه پنح هیونجین داره شنکجش میده
جین بدووو
رفتن طبقه پنج
ات هه نفسم گرف ولی یچیز دیه میخوام بیحال
جین ات ات نه خونسیاه نهههه
ات نمیتونم باید بخورمشبیحال
ات ویو
نمیدونم چم شده خپدم خودمو نمیتونم کنترل کنم که هاریکا و کوک گفتن که من گل رز سفیدم باید ب خون شیاه بجنگم هیونجین تصخیرم کرده نمیزاره کلس فشار بخودم اوردم تا تونستمب خود مبیام
ات نههه داد اومد خونشو ریخت داخل خون سیاه که خون بنفش شد خونب صورت معجزه اسایی جعبه خون اومد بالا نورانی شد و هردو نفر محو شدند
و پیش پسرا اومدن
کوک اتتتتت داد
ات کوکییییییی داد
بغلش کرد
یونگی جین جین جینهیونگ خودتی
ته عه هیونگگگگگ
پریدن بغلش
یونگی بگو خودتی
جین ثابت کنم؟
یونگی عاره
جین هر روز بقول شمادرحال غر زدن و گفتن کلمه یااااااا و رپ از سر اعصبانیت
یونگی خود خود اصلتی خنده
*مرحله اول تمام شد مرحله دوم مرحله دوم نابود کردن ریشه خون سیاه که خونش درون یک کاخه کاخ مخالف سفید
و محو شد
ات بچها نفر بعدی میریم به مرحله بعدی
کو کبدویین بریم
داخل ذاه خیلی گرم بود ات به گرما حساسیت داشت
یونیگ ات ات خوبی اتتت
ات نه اصلا خوب.... نیستم
کوک ات اتتت
ات بیهوش شد توی بغل کوک
کوک فک کنم باز هاریکا اومد خوابس
ات هاریکا هاریکا کمکم کن
۵.۴k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.