Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۰۴
ملیحه:صندلی شیرین هم بکش جلو
سعید تا امد طرفم سریع نشستم
شیرین: ممنون اقا سعید من نشستم
میکائل: خب
شیرین: ما قراره برای معرفی محصول جدیدمون بریم کیش من با اونایی که با شرکت ما شریک و خب همکاری میکنن ازشون درخواست کردم که یا خودشون یا مدیر برنامه هاشون باما بفرستن کیش هرکی هم دوست داشت میتونه نیاد بعد شما چون مهم ترین شریک ما هستین و البته نصف سهام مال شما حضورتون الزامی
میکائل: خب من باید نگاه کنم بیبینم تایم خالی دارم یانه
شیرین: شما برنامه هاتون چک کنید یک تاریخ به من بدین ۲ یا الی ۳ روز این مسافرت
میکائل: باشه
شیرین: راستی ما مدل هامون تکمیل شدن فقط موندن مدل هایی شما
میکائل: ماهم مدل هامون تکمیل شدن ما عکس هاشون گرفتیم و چاپ کردیم
از تو کشو البوم دراورد رفتم جلوی میز از دستش گرفتم که دیدم رو دستش اسم منو تتو زده چشمم از تتوش ورداشته نمشد که یکدفعه به خودم امدم
شیرین:ببخشید
منشی برامون نسکافه اورد و درحال خوردن بودیم که گوشی میکائل زنگ خورد بلند شد و رفت بیرون
سعید: ملیحه خانوم میتونم شب بیام دنبالتون بریم شام بخوریم
ملیحه: نخیر(محکم)
سعید: ملیحه خانوم از اقاجونت یک فرصت دیگه گرفتم باید بزاری خودمو بهت ثابت کنم
ملیحه:درسته ولی من تا شیرین عروس نکنم با کسی دیگه ای جای نمیرم
سعید: حالا ما باهام دیگه اوک بشیم برای شیرین خانوم یکی رو پیدا کنیم
شیرین: چیکار به من دارید شما کصخلی ملیحه؟
Part۱۰۴
ملیحه:صندلی شیرین هم بکش جلو
سعید تا امد طرفم سریع نشستم
شیرین: ممنون اقا سعید من نشستم
میکائل: خب
شیرین: ما قراره برای معرفی محصول جدیدمون بریم کیش من با اونایی که با شرکت ما شریک و خب همکاری میکنن ازشون درخواست کردم که یا خودشون یا مدیر برنامه هاشون باما بفرستن کیش هرکی هم دوست داشت میتونه نیاد بعد شما چون مهم ترین شریک ما هستین و البته نصف سهام مال شما حضورتون الزامی
میکائل: خب من باید نگاه کنم بیبینم تایم خالی دارم یانه
شیرین: شما برنامه هاتون چک کنید یک تاریخ به من بدین ۲ یا الی ۳ روز این مسافرت
میکائل: باشه
شیرین: راستی ما مدل هامون تکمیل شدن فقط موندن مدل هایی شما
میکائل: ماهم مدل هامون تکمیل شدن ما عکس هاشون گرفتیم و چاپ کردیم
از تو کشو البوم دراورد رفتم جلوی میز از دستش گرفتم که دیدم رو دستش اسم منو تتو زده چشمم از تتوش ورداشته نمشد که یکدفعه به خودم امدم
شیرین:ببخشید
منشی برامون نسکافه اورد و درحال خوردن بودیم که گوشی میکائل زنگ خورد بلند شد و رفت بیرون
سعید: ملیحه خانوم میتونم شب بیام دنبالتون بریم شام بخوریم
ملیحه: نخیر(محکم)
سعید: ملیحه خانوم از اقاجونت یک فرصت دیگه گرفتم باید بزاری خودمو بهت ثابت کنم
ملیحه:درسته ولی من تا شیرین عروس نکنم با کسی دیگه ای جای نمیرم
سعید: حالا ما باهام دیگه اوک بشیم برای شیرین خانوم یکی رو پیدا کنیم
شیرین: چیکار به من دارید شما کصخلی ملیحه؟
۵.۹k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.