فراموش شدم.. از همون اول كه بوجود اومدم ،فراموش شدم مثل ق
فراموش شدم.. از همون اول كه بوجود اومدم ،فراموش شدم مثل قاب عكس روى طاقچه ، انقدر بوده كه انگارنيست ... خاك گرفته تموم وجودشو ، تمام وجودمو.. مثل دفترچه خاطرات كنج كتابخونه ، كه از يه صفحه به بعد سفيد مونده و ورق هاش پوسيده ..مثل اون درخت قديمى كنار سنگ فرش ها و قدم هاى آدماى امروزى، كه هستم ، نفس ميكشم ، ولى ديده نميشم ، انگار زندگى جسمم رو خورده و بهم لطف كرده و روح رو برام گذاشته ، هستم ، نفس ميكشم ، همه چيز ميبينم ، همه چيز ميشنوم ، اما خاك گرفته تمام تمامم رو كنج اين سياهىِ نگاه ها:)💢
۵۶۸
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.