تک پارتی (وقتی حسودی میکنه و....)
#لینو
#استری_کیدز
وقتی عضو نهمی تو خونه مشترکتون جاشوا سونتین رو دعوت کردی ولی تو چون باهاش صمیمی بودی همش بغلش میکردی رو پاش میخوابیدی شب تو با لینو هم اتاقی بودی بقیه هم خواب بودن
نور نسبتاً کمی توی اتاق بود اما تو روی تخت دراز کشیده بودی و داشتی با لبخند به سقف اتاق نگاه میکردی.
لینو روی تخت کناریت دراز کشیده بود و با چشمای خمار و عصبی نگاهت میکرد
+ وای....خیلی جذابه مگه نه ؟
لینو با عصبانیت کمی سرش رو خم کرد و همینطور که سقف خیره بودی بهت نگاه میکرد
_ جذاب بود؟
با صدای آروم ولی عصبی غرید
+ اوهوم.....خیلی جذابه
روتو به سمت لینو کردی
+ تو اینطور فکر نمیکنی
لبخندی خبیثانه زدی و هدفت هم همین بود که لینو رو عصبی کنی و الان با دیدن قیافه ی غرق در حسادت و عصبیش متوجه شدی که کارت جواب داده بود
+ چیزی شده ؟.....چرا اینقدر داغ کردی ؟
لینو نفس عمیقی کشید و پتو رو کنار زد و از روی تختش بلند شد.
تعجب کردی چون داشت به سمت تو میومد.
+ چ....چیکار میکنی؟
پوزخندی زد و اومد و آروم روت خیمه زد که باعث شد از تعجب چشمات گشاد بشه
+ ل....لینو...چ.... چکار....م...میکنی؟
پوزخندش غلیظ تر از قبل شد و آروم صورتش رو نزدیک صورتت کرد
_ میخوای بدونی عاقبت عصبی کردن من چیه ؟
با تعجب و ترس نگاهش میکردی که آروم دستش رو به سمت پیرهنت برد
_ نگران نباش
لباشو آروم به سمت گردنت برد ، جوری که وقتی حرف میزد میتونستی حرکت لبهاشو روی پوستت حسکنی
_ قراره بفهمی......
توی همون حالت پوزخندی زد
_ که کی جذاب تره
#استری_کیدز
وقتی عضو نهمی تو خونه مشترکتون جاشوا سونتین رو دعوت کردی ولی تو چون باهاش صمیمی بودی همش بغلش میکردی رو پاش میخوابیدی شب تو با لینو هم اتاقی بودی بقیه هم خواب بودن
نور نسبتاً کمی توی اتاق بود اما تو روی تخت دراز کشیده بودی و داشتی با لبخند به سقف اتاق نگاه میکردی.
لینو روی تخت کناریت دراز کشیده بود و با چشمای خمار و عصبی نگاهت میکرد
+ وای....خیلی جذابه مگه نه ؟
لینو با عصبانیت کمی سرش رو خم کرد و همینطور که سقف خیره بودی بهت نگاه میکرد
_ جذاب بود؟
با صدای آروم ولی عصبی غرید
+ اوهوم.....خیلی جذابه
روتو به سمت لینو کردی
+ تو اینطور فکر نمیکنی
لبخندی خبیثانه زدی و هدفت هم همین بود که لینو رو عصبی کنی و الان با دیدن قیافه ی غرق در حسادت و عصبیش متوجه شدی که کارت جواب داده بود
+ چیزی شده ؟.....چرا اینقدر داغ کردی ؟
لینو نفس عمیقی کشید و پتو رو کنار زد و از روی تختش بلند شد.
تعجب کردی چون داشت به سمت تو میومد.
+ چ....چیکار میکنی؟
پوزخندی زد و اومد و آروم روت خیمه زد که باعث شد از تعجب چشمات گشاد بشه
+ ل....لینو...چ.... چکار....م...میکنی؟
پوزخندش غلیظ تر از قبل شد و آروم صورتش رو نزدیک صورتت کرد
_ میخوای بدونی عاقبت عصبی کردن من چیه ؟
با تعجب و ترس نگاهش میکردی که آروم دستش رو به سمت پیرهنت برد
_ نگران نباش
لباشو آروم به سمت گردنت برد ، جوری که وقتی حرف میزد میتونستی حرکت لبهاشو روی پوستت حسکنی
_ قراره بفهمی......
توی همون حالت پوزخندی زد
_ که کی جذاب تره
۳۸.۷k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.