فیک//عشق خونین//bleeding heart //
ادامه ¹⁴
..................................................................
گوشیمو برداشتم و پیغام گذاشتم .
^پلیس خبر کنید ما گیر افتادیم .ادرس:*****
.
.
جولیا:"این چه چرم و پرتی بود که گفتی،!؟"
^🥲
ویو ارتین
٪بیایند دوباره زنگ بزنیم شاید جواب داد
°آخه تلاش دوباره چیو میخواد عوض کنه
&شاید اثر کرد
زنگ زدم بعد پیغام گیر اومد
[پلیس خبر کنید ما ............]
انگار یکی گوشیشو از دستش گرفته بود و پیغام گیر و پاک کرده بود آره انگار همچین چیزی بود ...
&اون گیر افتاده !!! اون به کمک احتیاج داره !!! کاشکی زود تر زنگ میزدم
و محکم زدم تو سرم که مامانم با نگرانی دستمو گرفت
°نکن پسرم نکن.....(گریه)
+مامان من کجاست؟!!(اروم)
+من میرم دنبالش مامانههه من کووووو
نویسنده= میخواست فرار کنه که جلوشو گرفتن و اون تا صبح گریه کرد و نیوتا هم گفت که داره برای چند روز میره خارج از کشور ....وضعیت خراب بود خراب
مگه نیولا چه گناهی کرده بود؟!
چه اتفاقی قراره بیفته؟!.........
.
.
.
.ویو آنیلا.
دیدم برادرم زنگ میزنه تا میخواستم جواب بدم با قامت سوهو ایجاد شدم که گوشیمو از دستم گرفت و محکم بهم سیلی زد و من پرتاب شدم یه گوشه
÷پس میخواستی منو لو بدی ارهه؟!
÷میدونستم به تو اعتمادی نیست هِیفف تو میتونستی سالم بمونی....ولی انگار که نه...تو اینجوری آدم نمیشی ببرینش
^نه نه لطفا سوهو نه
÷دیگه دیره.....
..................................................................
گوشیمو برداشتم و پیغام گذاشتم .
^پلیس خبر کنید ما گیر افتادیم .ادرس:*****
.
.
جولیا:"این چه چرم و پرتی بود که گفتی،!؟"
^🥲
ویو ارتین
٪بیایند دوباره زنگ بزنیم شاید جواب داد
°آخه تلاش دوباره چیو میخواد عوض کنه
&شاید اثر کرد
زنگ زدم بعد پیغام گیر اومد
[پلیس خبر کنید ما ............]
انگار یکی گوشیشو از دستش گرفته بود و پیغام گیر و پاک کرده بود آره انگار همچین چیزی بود ...
&اون گیر افتاده !!! اون به کمک احتیاج داره !!! کاشکی زود تر زنگ میزدم
و محکم زدم تو سرم که مامانم با نگرانی دستمو گرفت
°نکن پسرم نکن.....(گریه)
+مامان من کجاست؟!!(اروم)
+من میرم دنبالش مامانههه من کووووو
نویسنده= میخواست فرار کنه که جلوشو گرفتن و اون تا صبح گریه کرد و نیوتا هم گفت که داره برای چند روز میره خارج از کشور ....وضعیت خراب بود خراب
مگه نیولا چه گناهی کرده بود؟!
چه اتفاقی قراره بیفته؟!.........
.
.
.
.ویو آنیلا.
دیدم برادرم زنگ میزنه تا میخواستم جواب بدم با قامت سوهو ایجاد شدم که گوشیمو از دستم گرفت و محکم بهم سیلی زد و من پرتاب شدم یه گوشه
÷پس میخواستی منو لو بدی ارهه؟!
÷میدونستم به تو اعتمادی نیست هِیفف تو میتونستی سالم بمونی....ولی انگار که نه...تو اینجوری آدم نمیشی ببرینش
^نه نه لطفا سوهو نه
÷دیگه دیره.....
۱.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.