RED PUNISHMENT. p1
:من تورا احضار میکنم
نگاهی بهش کردم.از ترس به خودش میلرزید!
:لطفا تمومش کن واقعا دارم میترسم!
:بس کن دیگه.انقدر ترسو نباش
نگاهم رو ازش گرفتم و به شمع دوختم.
:من تورا احضار.....
ناگهان همه جا شروع به لرزیدن کرد و شمع ها خاموش شود!
زمزمه ای از تاریکی شنیده میشد!
(رد پانیشمنت)
ناگهان زمزمه قطع شد و........
نگاهی به ساعت کردم.
00:00
از روی کاناپه بلند شدم و به اتاقم رفتم.روی تخت دراز کشیدم.طولی نکشید که به خواب رفتم.
پرش زمانی:02:00 صبح
با تشنگی بیدار شدم.
:آه شت
از روی تخت بلند شدم و از اتاق اومدم بیرون.
به سمت پله ها رفتم و خواستم اولین پله را پایین برم که صدایی شنیدم!دنبال صدا رفتم که رسیدم به آشپزخونه.
نمیتونستم چیزی که میدیدم رو باور کنم!
تمام چاقو ها روی میز کوبیده شده بود و باعث شکستن میز شده بود!
ناگهان از پشت سرم صدای دویدن آمد!
سریع برگشتم
:کی اونجاست؟
:.......
:گفتم کی اونجاست؟
ناگهان دود سیاهی به طرفم آمد و تاریکی........
نگاهی بهش کردم.از ترس به خودش میلرزید!
:لطفا تمومش کن واقعا دارم میترسم!
:بس کن دیگه.انقدر ترسو نباش
نگاهم رو ازش گرفتم و به شمع دوختم.
:من تورا احضار.....
ناگهان همه جا شروع به لرزیدن کرد و شمع ها خاموش شود!
زمزمه ای از تاریکی شنیده میشد!
(رد پانیشمنت)
ناگهان زمزمه قطع شد و........
نگاهی به ساعت کردم.
00:00
از روی کاناپه بلند شدم و به اتاقم رفتم.روی تخت دراز کشیدم.طولی نکشید که به خواب رفتم.
پرش زمانی:02:00 صبح
با تشنگی بیدار شدم.
:آه شت
از روی تخت بلند شدم و از اتاق اومدم بیرون.
به سمت پله ها رفتم و خواستم اولین پله را پایین برم که صدایی شنیدم!دنبال صدا رفتم که رسیدم به آشپزخونه.
نمیتونستم چیزی که میدیدم رو باور کنم!
تمام چاقو ها روی میز کوبیده شده بود و باعث شکستن میز شده بود!
ناگهان از پشت سرم صدای دویدن آمد!
سریع برگشتم
:کی اونجاست؟
:.......
:گفتم کی اونجاست؟
ناگهان دود سیاهی به طرفم آمد و تاریکی........
۹.۵k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.