ادامه ی پارت 2
ادامه ی پارت 2
همون لحظه یونجون اومد و کولش کرد.. سوبین: ممنون.. ولی لازم نبود! یونجون: حتما لازم بوده که کولت کردم! اون دو بعد از چند دقیقه به اتاق بهداشت رسیدن.. «: باید بیشتر مراقب باشی، سوبین.. یک هفته باید استراحت کنی! سوبین: ولی.. چشم.. یونجون: خب. بیا کولت کنم.. میبرمت خونت. سوبین: ممنون.. خودم میرم! یونجون: گفتم میبرمت! یونجون بعد از اینکه سوبین رو کول کرد هر دو به طرف خونه ی سوبین رفتن... یونجون: خب.. بگو ببینم، خونت کجاست سوبین :امم.. خونم؟ یونجون: نمیدونی؟ سوبین: نه.. میدونم.. خب.. یونجون: زود باش بگو دیگه! سوبین: دوتا کوچه دیگه.
اون دو به همان کوچه ای رسیدن که خونه ی سوبین قرار داشت..( فلش بک چند روز پیش)سوبین: خب حالا من با یونجون دوست شدم.. اگه گفت خونت کجاست چی بگم؟ ( :بهت یه ادرس میدم.. اگه گفت خونت کجاست ببرش اونجا!
( زمان حال)
یونجون: سوبینا.. اوه ببخشید سوبین.. میخواستم یه چیزی بگم! سوبین: بگو
یونجون: خب.. من..
همون لحظه یونجون اومد و کولش کرد.. سوبین: ممنون.. ولی لازم نبود! یونجون: حتما لازم بوده که کولت کردم! اون دو بعد از چند دقیقه به اتاق بهداشت رسیدن.. «: باید بیشتر مراقب باشی، سوبین.. یک هفته باید استراحت کنی! سوبین: ولی.. چشم.. یونجون: خب. بیا کولت کنم.. میبرمت خونت. سوبین: ممنون.. خودم میرم! یونجون: گفتم میبرمت! یونجون بعد از اینکه سوبین رو کول کرد هر دو به طرف خونه ی سوبین رفتن... یونجون: خب.. بگو ببینم، خونت کجاست سوبین :امم.. خونم؟ یونجون: نمیدونی؟ سوبین: نه.. میدونم.. خب.. یونجون: زود باش بگو دیگه! سوبین: دوتا کوچه دیگه.
اون دو به همان کوچه ای رسیدن که خونه ی سوبین قرار داشت..( فلش بک چند روز پیش)سوبین: خب حالا من با یونجون دوست شدم.. اگه گفت خونت کجاست چی بگم؟ ( :بهت یه ادرس میدم.. اگه گفت خونت کجاست ببرش اونجا!
( زمان حال)
یونجون: سوبینا.. اوه ببخشید سوبین.. میخواستم یه چیزی بگم! سوبین: بگو
یونجون: خب.. من..
۳.۷k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.