وانشات . چانبک
تو حالت خواب و بیداری بود که با حس خالی بودن تخت دستش رو با تردید اطراف تخت میکشه اخماش توهم میره و روی تخت میشینه چشماش رو باز میکنه و با پشت دستش شروع میکنه به مالیدن چشاش نگاهش به پنجره ی تو اتاق می افته
قطرات بارون با شدت بدون هیچ ملایمتی به شیشه های پنجره بر خورد میکردن
خیلی سردش بود
نگاهش به تخت افتاد
چرا یولش نبود ؟؟؟
هنوزم خوابش می اومد اما به شدت احتیاج به یه بغل گرم و نرم داشت تا بخوابه
با حالت خابالود از تخت بلند شد در رو باز کرد و به سمت آشپز خونه رفت
وارد آشپز خونه شد بوی شیرین و لذت بخشی رو حس کرد چشم هاش رو بست نفس عمیقی کشید و بوی شیرین و لذت بخشی رو که آشپز خونه رو پر کرده بود وارد ریه هاش کرد چشم هاش رو باز کرد با دیدن کیونگسو که داشت پنکیک درست می کرد لبخند دلگرمی زد
به طرفش رفت دست هاش رو باز کرد و دو طرف کمرش گرفت از پشت محکم بغلش کرد که باعث وحشت و ترس کیونگسو شد با وحشت سمت بکهیون برگشت و داد زد : یااااااااااا سکتههههه کردمممم
این چجور بغلللل کردنیییییی بود یه خبریییی میدادی اومدیییی تو
لباشو آویزون میکنه و با حالت مظلومی بهش خیره میشه : فقط خواستم بغلت کنم هیونگ
با پوکر ترین حالت بهش خیره میشه : اینجوریییی آخهههه که منو سکتههه بدیی ؟؟ حالا خودتو لوس نکن برو پیش اون دوسپسر عوضی
گوش دراز زرافت که رو کاناپه نشسته
با اخم ظریفی وسط پیشونیش بهش خیره میشه: نه اینکه دوسپسر تو خوبه عین خرس فقط می خوابه تن لشش رو بلند نمیکنه
ـ دوسپسر من هرچی باشه از مال تو بهتره حالا هم برو پیش زرافت
ـ شما هم برو پیش پنکیکات سوخت
بدون اینکه منتظر واکنشی از طرف هیونگش باشه به سمت حال میره
سوهو و سهون روی کاناپه تک نفره نشسته بودن و چانیول روی کاناپه سه نفره نشسته و سرش تو گوشی
مثل یه پاپی میدوئه سریع میره وایمیسه رو بروی چانیول با کیوت ترین حالت ممکن بهش خیره میشه و لباشو آوزیون میکنه با صدای مظلومی اسمش رو صدا میزنه : یول
چان با صدای آشنایی سرش رو بالا میگیره و با یه جفت تیله ی پاپی طور مواجه میشه که لباشو عین بچه ها آویزون کرده دلش واس اون حالت مظلومی که بکهیون صداش کرده بود ضعف رفت دلش می خواست جلو چشم سوهو هیونگ اون لبایه آویزونش رو اون قدری مک بزنه که دیگه بکهیون نتونه لباشو حس کنه
لبخند دندون نمایی میزنه: جانممم !! بیدار شدی پاپی ؟؟ هنوز خوابت میاد ؟
بکهیون : سردمهه
چانیول لبخندش،عمیق تر شد جوری که چال گونش معلوم بود : *دستاشوباز میکنه*بیا بغلم بیبی گرمت میکنم
بکهیون که منتظر این لحضه بود بدون هیچ معطلی*سریع میره میوفته بغل چان*
سوهو با حالت بوکر و تاسف بهشون خیره میشه :میتونین اون پتو کوفتیو بندازین سرتوناااا-_-
قطرات بارون با شدت بدون هیچ ملایمتی به شیشه های پنجره بر خورد میکردن
خیلی سردش بود
نگاهش به تخت افتاد
چرا یولش نبود ؟؟؟
هنوزم خوابش می اومد اما به شدت احتیاج به یه بغل گرم و نرم داشت تا بخوابه
با حالت خابالود از تخت بلند شد در رو باز کرد و به سمت آشپز خونه رفت
وارد آشپز خونه شد بوی شیرین و لذت بخشی رو حس کرد چشم هاش رو بست نفس عمیقی کشید و بوی شیرین و لذت بخشی رو که آشپز خونه رو پر کرده بود وارد ریه هاش کرد چشم هاش رو باز کرد با دیدن کیونگسو که داشت پنکیک درست می کرد لبخند دلگرمی زد
به طرفش رفت دست هاش رو باز کرد و دو طرف کمرش گرفت از پشت محکم بغلش کرد که باعث وحشت و ترس کیونگسو شد با وحشت سمت بکهیون برگشت و داد زد : یااااااااااا سکتههههه کردمممم
این چجور بغلللل کردنیییییی بود یه خبریییی میدادی اومدیییی تو
لباشو آویزون میکنه و با حالت مظلومی بهش خیره میشه : فقط خواستم بغلت کنم هیونگ
با پوکر ترین حالت بهش خیره میشه : اینجوریییی آخهههه که منو سکتههه بدیی ؟؟ حالا خودتو لوس نکن برو پیش اون دوسپسر عوضی
گوش دراز زرافت که رو کاناپه نشسته
با اخم ظریفی وسط پیشونیش بهش خیره میشه: نه اینکه دوسپسر تو خوبه عین خرس فقط می خوابه تن لشش رو بلند نمیکنه
ـ دوسپسر من هرچی باشه از مال تو بهتره حالا هم برو پیش زرافت
ـ شما هم برو پیش پنکیکات سوخت
بدون اینکه منتظر واکنشی از طرف هیونگش باشه به سمت حال میره
سوهو و سهون روی کاناپه تک نفره نشسته بودن و چانیول روی کاناپه سه نفره نشسته و سرش تو گوشی
مثل یه پاپی میدوئه سریع میره وایمیسه رو بروی چانیول با کیوت ترین حالت ممکن بهش خیره میشه و لباشو آوزیون میکنه با صدای مظلومی اسمش رو صدا میزنه : یول
چان با صدای آشنایی سرش رو بالا میگیره و با یه جفت تیله ی پاپی طور مواجه میشه که لباشو عین بچه ها آویزون کرده دلش واس اون حالت مظلومی که بکهیون صداش کرده بود ضعف رفت دلش می خواست جلو چشم سوهو هیونگ اون لبایه آویزونش رو اون قدری مک بزنه که دیگه بکهیون نتونه لباشو حس کنه
لبخند دندون نمایی میزنه: جانممم !! بیدار شدی پاپی ؟؟ هنوز خوابت میاد ؟
بکهیون : سردمهه
چانیول لبخندش،عمیق تر شد جوری که چال گونش معلوم بود : *دستاشوباز میکنه*بیا بغلم بیبی گرمت میکنم
بکهیون که منتظر این لحضه بود بدون هیچ معطلی*سریع میره میوفته بغل چان*
سوهو با حالت بوکر و تاسف بهشون خیره میشه :میتونین اون پتو کوفتیو بندازین سرتوناااا-_-
۲.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.