🖇فراز و نشیب 🖇
V... RHS:
دیانا: رسیدیم به عقربه و مشغول التماس کردن ارسلان شدم
ارسلان: دیانا نممیشههه
دیانا: تروخدا ارسلان
ارسلان: نخیر
دیانا: خواهش میکنم چیزی نمیشه که
ارسلان: لواشک خریدم که نری
دیانا: ارسلان چی میشه مگه
ارسلان: دیانا آلان یه بچه تو شکمته
دیانا: هنوز کوچیکه ... تروخدا
ارسلان: دیانا بحث نکن اگه یه وسیله خوب دیدم با هم میریم
دیانا: بش
ارسلان: بچه ها رفتن و منو دیانا رو نیمکت و دیانا ناراحت به لواشکای توی دستش زل زده بود
دیانا: داشتم فکر میکردم که چرا نمیتونم خوشبگذرونم فقط چون یه جنینی که هنوز کوچیکه توی شیکمم هس
ارسلان: دیانا خانوم چشه ؟ ۰
دیانا: خوبم
ارسلان: بگو ببینم چرا اینقدر تو خودتی
دیانا: چیزیم نیس
دیانا: رسیدیم به عقربه و مشغول التماس کردن ارسلان شدم
ارسلان: دیانا نممیشههه
دیانا: تروخدا ارسلان
ارسلان: نخیر
دیانا: خواهش میکنم چیزی نمیشه که
ارسلان: لواشک خریدم که نری
دیانا: ارسلان چی میشه مگه
ارسلان: دیانا آلان یه بچه تو شکمته
دیانا: هنوز کوچیکه ... تروخدا
ارسلان: دیانا بحث نکن اگه یه وسیله خوب دیدم با هم میریم
دیانا: بش
ارسلان: بچه ها رفتن و منو دیانا رو نیمکت و دیانا ناراحت به لواشکای توی دستش زل زده بود
دیانا: داشتم فکر میکردم که چرا نمیتونم خوشبگذرونم فقط چون یه جنینی که هنوز کوچیکه توی شیکمم هس
ارسلان: دیانا خانوم چشه ؟ ۰
دیانا: خوبم
ارسلان: بگو ببینم چرا اینقدر تو خودتی
دیانا: چیزیم نیس
۲۳.۳k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.