پارت پونزده
میا:عه
جیمین:اره( با بی حوصله گی)
میا:تو یا باید با خواهرم ازدواج کنی یا این که هرکاری میگم انجام بدی
جیمین:قبلا هم بهت گفتم گه امکان نداره من با خواهر تو ازدواج نمیکنم
میا:هرجور راحتی حتما باید ماشین کوک رو پلاکش رو بفرستی
جیمین:انجام نمیدم به خواهرت بگو
میا:پس به همه بگم تو پدر منو کشتی
جیمین:من از عمدی نزدم
(شب که بوده بابای مایا میپره وسط خیابون و الان تو کما عه ولی نه میا نه لیا باباشونو دوست ندارن چون پدر ناتنی شونه)
جیمین:الانم نمرده تو کماست
میا:خوب شاید بکشمش
ت/خونه ی لی میونگ
ت:عه میشه ی چایی بریزی
شوگا:اره منم چایی میخام
کوک:تهیونگ چرا ساکتی
تهیونگ:من باید برم
ت:کجا
تهیونگ:از اداره ست
ت:موفق باشی
کوک:جیمین
جیمین:اومدم
جیمین:خوبید
کوک:کجا بودی
جیمین:رفتم با یکی حرف بزنم
کوک:اها راستی میگم لی میونگ جان مادرت یه چیزی به شوگا بگو
لی میونگ:چرا
کوک:بدون من رفته ماشین خریده
لی میونگ:عه شوگا نمیدونی باید اینو ببری
ت:میگم دستشویی کجاست
لی میونگ:بالا سمت چپ
(دیدم همه میگن سمت راست گفتم سمت چپ😎)
ت:مرسی
میری دست شویی میای پایین
ت:خوب چیکار باید بکنیم
لی میونگ:بسته ی اصلحه رو باید ببرین
ت:عه کجا
لی میونگ:تایلند
ت:خوبه ولی از هواپیما میترسم
لی میونگ:با هواپیما نمیریم
ت:چییییییی
لی میونگ:اره اگه با هواپیما بریم گیر میوفتیم
ت:چند ساعته
لی میونگ:نمیدونم
جیمین:اره بابا ما بیشتر از اینام رفتیم
شوگا:اره یه سیری هم تا ژاپن رفتیم
کوک:اره خیلی بد بود
جیمین:تهیونگ کجا رفت
ت:رفت سر کار
کوک:اییی خدا یادم رفت
ت:چیی
کوک:............
شرط
6 لایک
7کامنت
جیمین:اره( با بی حوصله گی)
میا:تو یا باید با خواهرم ازدواج کنی یا این که هرکاری میگم انجام بدی
جیمین:قبلا هم بهت گفتم گه امکان نداره من با خواهر تو ازدواج نمیکنم
میا:هرجور راحتی حتما باید ماشین کوک رو پلاکش رو بفرستی
جیمین:انجام نمیدم به خواهرت بگو
میا:پس به همه بگم تو پدر منو کشتی
جیمین:من از عمدی نزدم
(شب که بوده بابای مایا میپره وسط خیابون و الان تو کما عه ولی نه میا نه لیا باباشونو دوست ندارن چون پدر ناتنی شونه)
جیمین:الانم نمرده تو کماست
میا:خوب شاید بکشمش
ت/خونه ی لی میونگ
ت:عه میشه ی چایی بریزی
شوگا:اره منم چایی میخام
کوک:تهیونگ چرا ساکتی
تهیونگ:من باید برم
ت:کجا
تهیونگ:از اداره ست
ت:موفق باشی
کوک:جیمین
جیمین:اومدم
جیمین:خوبید
کوک:کجا بودی
جیمین:رفتم با یکی حرف بزنم
کوک:اها راستی میگم لی میونگ جان مادرت یه چیزی به شوگا بگو
لی میونگ:چرا
کوک:بدون من رفته ماشین خریده
لی میونگ:عه شوگا نمیدونی باید اینو ببری
ت:میگم دستشویی کجاست
لی میونگ:بالا سمت چپ
(دیدم همه میگن سمت راست گفتم سمت چپ😎)
ت:مرسی
میری دست شویی میای پایین
ت:خوب چیکار باید بکنیم
لی میونگ:بسته ی اصلحه رو باید ببرین
ت:عه کجا
لی میونگ:تایلند
ت:خوبه ولی از هواپیما میترسم
لی میونگ:با هواپیما نمیریم
ت:چییییییی
لی میونگ:اره اگه با هواپیما بریم گیر میوفتیم
ت:چند ساعته
لی میونگ:نمیدونم
جیمین:اره بابا ما بیشتر از اینام رفتیم
شوگا:اره یه سیری هم تا ژاپن رفتیم
کوک:اره خیلی بد بود
جیمین:تهیونگ کجا رفت
ت:رفت سر کار
کوک:اییی خدا یادم رفت
ت:چیی
کوک:............
شرط
6 لایک
7کامنت
۵.۴k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.