پارت۱۷
#پارت۱۷
رجب لباس راحتی از خونه اش آورد
روز شد
ملیس از خواب بیدار شد و دست و صورتش رو شست و رفت تو آشپز خونه
ملیس:یازگی داری چیکار میکنی؟
یازگی:دارم چند تا خوراکی و اینجور چیز ها آماده میکنم چون الانه که برسن
ملیس:یازگی هنوز ساعت ۱۰ و نیم عه
یازگی:در هر صورت برا من دیره
اونور از خواب بیدار شد
اونور:اوووو چه خبره انگار عروسیه
یازگی:فقط چند تا کلوچه و قهوه هست دیگه
رجب از خواب بیدار شد
رجب:میبینم که چه چیز هایی هم آماده کردی!صبحونس؟
ملیس:نه برا انس و بوراک و خانم اردنه
رجب:پس ما چی بخوریم؟
یازگی:نگران نباشید از گرسنگی که نمیمیرید داخل یخچال نوتلا هست و چن تا چیز دیگه قهوه هم بخورید
ساعت ۱۱
صدای زنگ خونه
ملیس درو باز کرد
ملیس:عااا خوش اومدید بفرمایید!
خانم اردن:سلام به همه
ملتم هم اومد و به ملیس سلام کرد
اونور:سلام سلام خیلی خوش اومدید
خانم اردن:شما دوس پسر یازگی هستید،
اونور:بله و این هم رجب دوس پسر ملیسه
خانم اردن:آها شما تو سریال کاردشلریم بازی کردید آره؟
رجب:آره درسته
خانم اردن:آها خوشبخت شدم😊
همه نشستن روی مبل و خانم اردن جریان سریال و براشون گفت
ساعت۱۲:۳۰ظهر
خوب دیگه پس فردا دیالوگ هارو حفظ میکنید دیگه من باید برم
یازگی:خوش حال شدم دوباره بیاید
بوراک:حتما میایم😊
ملیس:ملتم اگه دوس داری میتونی کمی پیش ما بمونی؟
ملتم:باشه میمونم البته اگه شما دوس دارید
یازگی:البته که دوس داریم بمونی
ملتم:باشه پس میمونم 😄
ملیس:خب پسرا شما برید دیگه ما میخوایم دخترونه پیش هم باشیم برید برید برید
رجب و اونور از خونه زدن بیرون
رجب:میبینی چطور ما رو از خونه بیرون کرد؟
اونور:آره میبینم خوب دیگه بیا سوار ماشین شیم
ملیس:........................
@lizgiiiiii
برای پارت های بیشتر پیج رو فالو کنید😀
رجب لباس راحتی از خونه اش آورد
روز شد
ملیس از خواب بیدار شد و دست و صورتش رو شست و رفت تو آشپز خونه
ملیس:یازگی داری چیکار میکنی؟
یازگی:دارم چند تا خوراکی و اینجور چیز ها آماده میکنم چون الانه که برسن
ملیس:یازگی هنوز ساعت ۱۰ و نیم عه
یازگی:در هر صورت برا من دیره
اونور از خواب بیدار شد
اونور:اوووو چه خبره انگار عروسیه
یازگی:فقط چند تا کلوچه و قهوه هست دیگه
رجب از خواب بیدار شد
رجب:میبینم که چه چیز هایی هم آماده کردی!صبحونس؟
ملیس:نه برا انس و بوراک و خانم اردنه
رجب:پس ما چی بخوریم؟
یازگی:نگران نباشید از گرسنگی که نمیمیرید داخل یخچال نوتلا هست و چن تا چیز دیگه قهوه هم بخورید
ساعت ۱۱
صدای زنگ خونه
ملیس درو باز کرد
ملیس:عااا خوش اومدید بفرمایید!
خانم اردن:سلام به همه
ملتم هم اومد و به ملیس سلام کرد
اونور:سلام سلام خیلی خوش اومدید
خانم اردن:شما دوس پسر یازگی هستید،
اونور:بله و این هم رجب دوس پسر ملیسه
خانم اردن:آها شما تو سریال کاردشلریم بازی کردید آره؟
رجب:آره درسته
خانم اردن:آها خوشبخت شدم😊
همه نشستن روی مبل و خانم اردن جریان سریال و براشون گفت
ساعت۱۲:۳۰ظهر
خوب دیگه پس فردا دیالوگ هارو حفظ میکنید دیگه من باید برم
یازگی:خوش حال شدم دوباره بیاید
بوراک:حتما میایم😊
ملیس:ملتم اگه دوس داری میتونی کمی پیش ما بمونی؟
ملتم:باشه میمونم البته اگه شما دوس دارید
یازگی:البته که دوس داریم بمونی
ملتم:باشه پس میمونم 😄
ملیس:خب پسرا شما برید دیگه ما میخوایم دخترونه پیش هم باشیم برید برید برید
رجب و اونور از خونه زدن بیرون
رجب:میبینی چطور ما رو از خونه بیرون کرد؟
اونور:آره میبینم خوب دیگه بیا سوار ماشین شیم
ملیس:........................
@lizgiiiiii
برای پارت های بیشتر پیج رو فالو کنید😀
۱.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.