پرده را کنار می زنی

پرده را کنار می زنی
و به زنی نگاه می کنی
که در سیاره ی دورِ خانه اش
سالها پیش مرده
اما جنبش پرده ای را می بینی
پنجره ای در دیوار
سایه ای که در انتظار آفتاب
هر روز پیرتر میشود..
دیدگاه ها (۳)

حیف نیستبهار؛از سر اتفاق بغلتد در دستمآن وقت تو نباشی!؟

ناگهان زنگ مـی زند تلفن، ناگـــهان وقت رفتنت باشد...مرد هم گ...

تو گذشتی و شب و روز گذشتآن زمان‌ها به اُمیدی که تو بر خواهی ...

در من دخترکی پر از شور و نشاط ، تمام روز ، با شادترین موزیک ...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط