روزی روزگاری عشق ... part 20
جانگ می : چی کار میکنیییی ؟ * تعجب و یکم بلند
تهیونگ : خودت گفتی هر کار می خوام بکنم منم که حرف گوش کن
جانگ می : بزارممم زمیننن * یکم بلند
تهیونگ : نمی خوام
و نزاشت جانگ می حرف بزنه و همین جور که از پله ها میرفت بالا میبوسیدش
اما ایندفعه جانگ می همراهی نمیکرد
تهیونگ لباشو از روی لبای جانگ می برداشت
تهیونگ : چرا همراهی نمیکنی ؟
جانگ می : می دونم می خوای چیکار کنی ... من همراهی نمیکنم
تهیونگ : چراا ؟ ... قول میدم درد نکشی * بم
جانگ می : از کجا بفهمم راست میگی ؟
تهیونگ : بهم اعتماد نداری ؟
جانگ می : نه
تهیونگ : باشع
و این دفعه با حالت خشن انجامش میداد
جانگ می همراهی نمیکرد
بعد از چند دقیقه تهیونگ لب پایین جانگ می رو گاز گرفت
دخترک تا اومد ناله کنه زبون پسرک رفت داخل دهانش و جا جای دهان اونو لمس کرد
جانگ می محکم حولش داد اونور
جانگ می : داری چه غلطی میکنی ؟ ها ؟ * جیغ
تهیونگ : میفهمی
و به زور بردش تو اتاق
و ...
( قبلا هم گقتم اسمات نمینویسم با ذهن خوشگل منحرفتون اینجاشو تصور کنید ... اینم یادتون باشه جانگ می فقط درد میکشه و راضی نبوده و راضی هم نیست ... اگه درخواستی هم نبود و این تیکش مهم نبود این جوریش نمیکردم ... اینا همش فیکه و حقیقت نداره)
بعد از انجام کارش بلند شد و جانگ می رو هم بلند کرد و بردش داخل حموم هم خودش و جانگ می را شست رفتن بیرون لباس پوشید به جانگ می
و رفت پایین قرص آورد داد به جانگ می جانگ می رو هم خوابوند
جانگ می: من نمی خواستم انجام بدم یعنی بهم تجاوز کردی * گریه و بی حال
...
لایک : ۱۴
کامنت: ۷
میدونم شرطاش نرسیده بود اما بنا به دلایلی الان گزاشتم
تهیونگ : خودت گفتی هر کار می خوام بکنم منم که حرف گوش کن
جانگ می : بزارممم زمیننن * یکم بلند
تهیونگ : نمی خوام
و نزاشت جانگ می حرف بزنه و همین جور که از پله ها میرفت بالا میبوسیدش
اما ایندفعه جانگ می همراهی نمیکرد
تهیونگ لباشو از روی لبای جانگ می برداشت
تهیونگ : چرا همراهی نمیکنی ؟
جانگ می : می دونم می خوای چیکار کنی ... من همراهی نمیکنم
تهیونگ : چراا ؟ ... قول میدم درد نکشی * بم
جانگ می : از کجا بفهمم راست میگی ؟
تهیونگ : بهم اعتماد نداری ؟
جانگ می : نه
تهیونگ : باشع
و این دفعه با حالت خشن انجامش میداد
جانگ می همراهی نمیکرد
بعد از چند دقیقه تهیونگ لب پایین جانگ می رو گاز گرفت
دخترک تا اومد ناله کنه زبون پسرک رفت داخل دهانش و جا جای دهان اونو لمس کرد
جانگ می محکم حولش داد اونور
جانگ می : داری چه غلطی میکنی ؟ ها ؟ * جیغ
تهیونگ : میفهمی
و به زور بردش تو اتاق
و ...
( قبلا هم گقتم اسمات نمینویسم با ذهن خوشگل منحرفتون اینجاشو تصور کنید ... اینم یادتون باشه جانگ می فقط درد میکشه و راضی نبوده و راضی هم نیست ... اگه درخواستی هم نبود و این تیکش مهم نبود این جوریش نمیکردم ... اینا همش فیکه و حقیقت نداره)
بعد از انجام کارش بلند شد و جانگ می رو هم بلند کرد و بردش داخل حموم هم خودش و جانگ می را شست رفتن بیرون لباس پوشید به جانگ می
و رفت پایین قرص آورد داد به جانگ می جانگ می رو هم خوابوند
جانگ می: من نمی خواستم انجام بدم یعنی بهم تجاوز کردی * گریه و بی حال
...
لایک : ۱۴
کامنت: ۷
میدونم شرطاش نرسیده بود اما بنا به دلایلی الان گزاشتم
۸.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.