فیک پارت 1
معرفی ا.ت:سلام من لی ا.ت هستم و 20 سالمه ، تو سئول درس میخونم تو دانشگاه***
معرفی کوک:سلام من جون جونگکوک هستم 25سالمه و معلم بوکس دانشگاه***هستم
(شروع فیک)
از زبون ا.ت
شتتتت دیر کردممم عررررر پاشدم لباس لش مشکی پوشیدم(تو مدرسشون لباس همه جوره آزاده) و موهامو گوجه ای بستم و راه افتادم داشتم بدو بدو میرفتم که یه ماشین برام بوق زد نگاه کردم دیدم استاد جئونه شت سلام کردم و گفتم:سلام استاد جئونه خسته نباشید (استاد جئونه رو کوک میگم) کوک:ممنون خانم لی چرا میدویید؟ ا.ت:چیزهه دیرم شده (کوک نگاهی به ساعتش کرد) کوک:هنوز نم ساعت به کلاس مونده اگه میخوای من ببرمت مدرسه ا.ت:عههه من مامانم گفت دیرم شده نه نه زحمت نمیدم بهتون
کوک:چیزه بیا بالا کارت دارم
ا.ت:چشم استاد (سوار شدن)
(کوک ویو)
ای خداا این بر عکس همه ی دخترا که صمیمی حرف میزنن و میچسبن بهم خیلی با ادب و آرومه
(سوار شدی)
ببخشید بهتون زحمت دادم استاد🙂
کوک:نه زحمت چیه🙂
ا.ت:هوممم خب کاری داشتین با من؟
کوک:چیزه اممم میتونی زنگ آخر بیایی دفترم؟ البته اگه کا ری ندارید یا با دوستاتون قراری ندارید
ا.ت:حتما میام ولی خب من دوستی ندارم که باهاش قرار بزارم🙂
کوک:عه برا چی؟ من فکر میکردم همه میخوان با تو دست بشن
ا.ت:هوم نمیدونم ولی من تنهایی رو دوست دارم ولی به خاطر مریضیم باهام دوست نمیشن
کوک:چه مریضی؟
ا.ت:ام استاد اگه میشه بعدا راجبش حرف بزنیم الان رسیدیم مدرسه
کوک:عه خب باشه راستی منو جونگکوک صدا کن وقی که تنهاییم
ا.ت:چشم جونگکوکی🙂
کوک:جونگکوکی؟؟
ا.ت:ام چیزه ببخشید
کوک:نه نه عذرخواهی نکن من خوشم اومد باحاله🙂
ا.ت:🙂
(ا.ت ویو)
با استاد رفتم داخل کلا که لیلی اومد پیشم و گفت:
ببخشید بد شد من زیاد خوب نیستم تو فیک نوشتن بهم بگین ادامش بدم یا نه
سارانگ هه هه آنی یانگ❤
معرفی کوک:سلام من جون جونگکوک هستم 25سالمه و معلم بوکس دانشگاه***هستم
(شروع فیک)
از زبون ا.ت
شتتتت دیر کردممم عررررر پاشدم لباس لش مشکی پوشیدم(تو مدرسشون لباس همه جوره آزاده) و موهامو گوجه ای بستم و راه افتادم داشتم بدو بدو میرفتم که یه ماشین برام بوق زد نگاه کردم دیدم استاد جئونه شت سلام کردم و گفتم:سلام استاد جئونه خسته نباشید (استاد جئونه رو کوک میگم) کوک:ممنون خانم لی چرا میدویید؟ ا.ت:چیزهه دیرم شده (کوک نگاهی به ساعتش کرد) کوک:هنوز نم ساعت به کلاس مونده اگه میخوای من ببرمت مدرسه ا.ت:عههه من مامانم گفت دیرم شده نه نه زحمت نمیدم بهتون
کوک:چیزه بیا بالا کارت دارم
ا.ت:چشم استاد (سوار شدن)
(کوک ویو)
ای خداا این بر عکس همه ی دخترا که صمیمی حرف میزنن و میچسبن بهم خیلی با ادب و آرومه
(سوار شدی)
ببخشید بهتون زحمت دادم استاد🙂
کوک:نه زحمت چیه🙂
ا.ت:هوممم خب کاری داشتین با من؟
کوک:چیزه اممم میتونی زنگ آخر بیایی دفترم؟ البته اگه کا ری ندارید یا با دوستاتون قراری ندارید
ا.ت:حتما میام ولی خب من دوستی ندارم که باهاش قرار بزارم🙂
کوک:عه برا چی؟ من فکر میکردم همه میخوان با تو دست بشن
ا.ت:هوم نمیدونم ولی من تنهایی رو دوست دارم ولی به خاطر مریضیم باهام دوست نمیشن
کوک:چه مریضی؟
ا.ت:ام استاد اگه میشه بعدا راجبش حرف بزنیم الان رسیدیم مدرسه
کوک:عه خب باشه راستی منو جونگکوک صدا کن وقی که تنهاییم
ا.ت:چشم جونگکوکی🙂
کوک:جونگکوکی؟؟
ا.ت:ام چیزه ببخشید
کوک:نه نه عذرخواهی نکن من خوشم اومد باحاله🙂
ا.ت:🙂
(ا.ت ویو)
با استاد رفتم داخل کلا که لیلی اومد پیشم و گفت:
ببخشید بد شد من زیاد خوب نیستم تو فیک نوشتن بهم بگین ادامش بدم یا نه
سارانگ هه هه آنی یانگ❤
۵.۲k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.