پارت۳
وقتی رفتن پایین سوار ماشین شدن و کوک کنار رییسش نشست خیلی عجیب بود چون رییسش عرق کرده بود و لباشو به هم فشار میداد و کوک محل نداد به شرکت ها سر زدن و یه چیز خیلی عجیب بود اینکه زمانی که کوک پیش رییسش بود رییسش سعی کرد دست کوک رو بگیره و کوک محل نداد و رفت سراغ لیست تا ببینه آخرین جایی که باید برن کجاست ولی...
۱.۳k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.