hard to love🖤) part2)
فلش. نکست به رسیدنشون به جنگل
ات ویو
ات: چادر؟
ماریا: تو چادر بزن من بلد نیستم
رفتم چادر زدم بعد چوب جمع کردم
داشتم میرفتم سمت چادر که صدایی شنیدم. اهمیت ندادم رفتم سمت چادر
فلش نکست به ۱ ساعت بعد
ات ویو
ماریا خواب بود من خوابم نمی برد.
تا این که یه پسر سریع اومد داخل چادر و زیپ چادرو کشید و زیر پنوم قایم شد.
بعد ۳ تا مرد اومدن و گفتن
مرد۱:ببخشید مزاحم شدیم بانو یه پسر با یه زخم ندیدی؟
ات: نچ
مرد ۱:ممنون
بعد رفتن: بعد۱ مین پسره اومد بیرون
پسره: ممن..
ات: گمشو..
بعد ساعدمو گذاشتم روی چشمم
پسره:خب بزار توضیح بدم کیم
ات:...
پسره: من یونگی ام ولی شوگا صدام میکنن.. اونا دنبال منن چون...
ادامه دارد مرسی بابات حمایت🖤
ات ویو
ات: چادر؟
ماریا: تو چادر بزن من بلد نیستم
رفتم چادر زدم بعد چوب جمع کردم
داشتم میرفتم سمت چادر که صدایی شنیدم. اهمیت ندادم رفتم سمت چادر
فلش نکست به ۱ ساعت بعد
ات ویو
ماریا خواب بود من خوابم نمی برد.
تا این که یه پسر سریع اومد داخل چادر و زیپ چادرو کشید و زیر پنوم قایم شد.
بعد ۳ تا مرد اومدن و گفتن
مرد۱:ببخشید مزاحم شدیم بانو یه پسر با یه زخم ندیدی؟
ات: نچ
مرد ۱:ممنون
بعد رفتن: بعد۱ مین پسره اومد بیرون
پسره: ممن..
ات: گمشو..
بعد ساعدمو گذاشتم روی چشمم
پسره:خب بزار توضیح بدم کیم
ات:...
پسره: من یونگی ام ولی شوگا صدام میکنن.. اونا دنبال منن چون...
ادامه دارد مرسی بابات حمایت🖤
۱.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.