روزگار روانی
پارت۵
تهیونگ:راست میگی
ات:اره تهیونگ من واقعا دوسش داشتم
تهیونگ :ببخشید سرت داد زدم (میاد ات بغل میکنه و اشکاش پاک میکنه)
ات:اشکال نداره(گریه)
تهیونگ: گریه نکن دیگه
ات:هرمونام هنوز درست نشده (گریه)
تهیونگ:(خنده)باشه بیا بخواب خوب بشی
صبح رفتیم پایین لیا صبحونه درست کرده بود
لیا:اومدین ات خوبی ناراحت شدم بچت مرد
تهیونگ:لیا مراقب حرف زدنت باش
لیا:چیز بدی گفتم ببخشید ات
ات:اشکال نداره
ویو لیا
چرا اینا هنوز باهمن هوففففف چیکار کنم
اگه بحث بحث پول نبود هر دوتون می کشتم اه
چاره چیه میریم پلن بعدی (خنده ملیح)
ویو. تهیونگ
از اینکه لیا اینجاست هم ات هم من یکم ناراحتیم ولی اینکه تو این مدت که ات حالش خوب نیست یکی اینجا باشه خوبه ات شاید به من بگه خوبم عالیم ولی درونش خوب نیست فقط ظاهرش و حفظ میکنه و این یکی از ویژگی شو اصلا دوست ندارم ولی بازم به خاطر کیوت بودنش به خاطر مهربونیش عاشقشم دیشب وقتی خواب بودم فهمیدم که ات داره گریه میکنه ولی خوب کاری نداشتم تا تو حال خودش باشه
تهیونگ:ات
ات:جانم
تهیونگ:دوست داری بریم بیرون
ات:اوممم نه الان واقعا حوصله ندارم
تهیونگ: پاشو ببینم پاشو پاشو (ات و میکشه )
ات :نه ببین بعداً تهیونگ
بزور حاضر شد رفتیم شهربازی میدونم ات عاشق شهربازی لیا باهامون اومد
ات:تهیونگ بریم بدو بدو (دست تهیونگ میگیره و میره)
ویو ات
به خاطر بچه خیلی ناراحت بودم ولی تهیونگ همه جوره حواسش هست خیلی خوشحالم از این انتخابی که کردم
فلش فروارد دو روز
ویو ات
شب بود منو لیا داشتیم فیلم میدیدم که در باز تهیونگ اومد تو
تهیونگ:ات (داد)
ات:جانم
تهیونگ:....
تهیونگ:راست میگی
ات:اره تهیونگ من واقعا دوسش داشتم
تهیونگ :ببخشید سرت داد زدم (میاد ات بغل میکنه و اشکاش پاک میکنه)
ات:اشکال نداره(گریه)
تهیونگ: گریه نکن دیگه
ات:هرمونام هنوز درست نشده (گریه)
تهیونگ:(خنده)باشه بیا بخواب خوب بشی
صبح رفتیم پایین لیا صبحونه درست کرده بود
لیا:اومدین ات خوبی ناراحت شدم بچت مرد
تهیونگ:لیا مراقب حرف زدنت باش
لیا:چیز بدی گفتم ببخشید ات
ات:اشکال نداره
ویو لیا
چرا اینا هنوز باهمن هوففففف چیکار کنم
اگه بحث بحث پول نبود هر دوتون می کشتم اه
چاره چیه میریم پلن بعدی (خنده ملیح)
ویو. تهیونگ
از اینکه لیا اینجاست هم ات هم من یکم ناراحتیم ولی اینکه تو این مدت که ات حالش خوب نیست یکی اینجا باشه خوبه ات شاید به من بگه خوبم عالیم ولی درونش خوب نیست فقط ظاهرش و حفظ میکنه و این یکی از ویژگی شو اصلا دوست ندارم ولی بازم به خاطر کیوت بودنش به خاطر مهربونیش عاشقشم دیشب وقتی خواب بودم فهمیدم که ات داره گریه میکنه ولی خوب کاری نداشتم تا تو حال خودش باشه
تهیونگ:ات
ات:جانم
تهیونگ:دوست داری بریم بیرون
ات:اوممم نه الان واقعا حوصله ندارم
تهیونگ: پاشو ببینم پاشو پاشو (ات و میکشه )
ات :نه ببین بعداً تهیونگ
بزور حاضر شد رفتیم شهربازی میدونم ات عاشق شهربازی لیا باهامون اومد
ات:تهیونگ بریم بدو بدو (دست تهیونگ میگیره و میره)
ویو ات
به خاطر بچه خیلی ناراحت بودم ولی تهیونگ همه جوره حواسش هست خیلی خوشحالم از این انتخابی که کردم
فلش فروارد دو روز
ویو ات
شب بود منو لیا داشتیم فیلم میدیدم که در باز تهیونگ اومد تو
تهیونگ:ات (داد)
ات:جانم
تهیونگ:....
۶.۳k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.