♡مافیا ددی من ♡
♡مافیا ددی من ♡
Part 25
(از زبان جونگ کوک)
ولی خوابم نمیبره مدام دارم به ا/ته و اینکه الان توی چه حاله فکر می کردم اوفففف حالا باید چیکار کنم من حتی نمی دونم توی کدام یکی از این اتاقاس
ولی من بهش قول دادم که بیام پیشش و با هم از اینجا بریم
همین جور توی افکارم غرق شده بودم که
خوابم برد
صبح وقتی بیدار شدم با قیافه جیسو مواجه شدم که خیلی نزدیک صورتم بود
و سری بلند شدم
جیسو :اوپا چرا اینجا خوابیدی
وای چیکار کنم
جونگ کوک : ام خب خیلی گرم بود
جیسو : خب چرا به من نگفتی
جونگ کوک : اخه خیلی تاز خوابیده بودی دلم نیومد
جونگ کوک : (توی ذهنش)
اصلا هم ناز نخوابیده بود می گفتن زنا هم خرخر می کنند پلی تا به حال به چشم ندیده بودم
امروز جیسو رفت به جایی و منم از موقعیت استفاده کردم و رفتم همه اتاقارو چک کردم
ولی ا/ت نبود داشتم تو ذهنم مرور می کردم که کجا هارو چک کردم که دیدم تنها چایی که چک نکردم انباری بود
و سری رفتم توی انباری و وقتی در انباری رو باز کردم دیدم ....
حمایت..... 💜؟
Part 25
(از زبان جونگ کوک)
ولی خوابم نمیبره مدام دارم به ا/ته و اینکه الان توی چه حاله فکر می کردم اوفففف حالا باید چیکار کنم من حتی نمی دونم توی کدام یکی از این اتاقاس
ولی من بهش قول دادم که بیام پیشش و با هم از اینجا بریم
همین جور توی افکارم غرق شده بودم که
خوابم برد
صبح وقتی بیدار شدم با قیافه جیسو مواجه شدم که خیلی نزدیک صورتم بود
و سری بلند شدم
جیسو :اوپا چرا اینجا خوابیدی
وای چیکار کنم
جونگ کوک : ام خب خیلی گرم بود
جیسو : خب چرا به من نگفتی
جونگ کوک : اخه خیلی تاز خوابیده بودی دلم نیومد
جونگ کوک : (توی ذهنش)
اصلا هم ناز نخوابیده بود می گفتن زنا هم خرخر می کنند پلی تا به حال به چشم ندیده بودم
امروز جیسو رفت به جایی و منم از موقعیت استفاده کردم و رفتم همه اتاقارو چک کردم
ولی ا/ت نبود داشتم تو ذهنم مرور می کردم که کجا هارو چک کردم که دیدم تنها چایی که چک نکردم انباری بود
و سری رفتم توی انباری و وقتی در انباری رو باز کردم دیدم ....
حمایت..... 💜؟
۱۰.۳k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.