پارت چهارم عشق هوسی
دیانا=فلش بک دوساعت پیش من با یک پسر رل بودم ولی باهاش بهم زدم به خاطر در آوردن حرص ارسلان گفتم یه نقشه دارم گفت قبول
اسم پسر محمد رضا بود گفتم نقشم این که تو بیای جای رل من بازی کنی که محمد رضا هم قبول کرد
فلش بک حال
محمد رضا =رسیدم بیمارستان وارد اتاق دیانا شدم
دیانا =یهو محمد رضا وارد اتاق گفتش سلام زندگیم خدا بد نده منم گفتم مرسی دورت بگردم چه خبر از محسن (محسن دوست جون جونی محمد رضا )گفت هیچی من ول کرد رفت دنبال خاتونش منم اومدم دنبال خاتونم
دیانا =منم گفتم مرسی بعد گوشیم ور داشتم که بلیت آنتالیا بگیرم که محسن گفت داری چکار میکنی گفتم برای تعطیلات ۳ هفته ای دارم بلیت هواپیما برای آنتالیا میگیرم
نیکا =گفتم به سلامتی پیش مامانینا میری دیگه گفت نه میرم پیش دوست جون جونیم گفتم اها امیر روز میگی گفتش اره امیر میگم داشتم الان با اون اس میدادم که بک گراند معلوم شد 😒😂
دیانا=بچه ها دکتر صدا میکنید خودتونم برید بیرون آقای دکتر کارش دارم همه رفتن بیرون که آقای دکتر اومد تو گفت بفرمایید خانم رحیمی گفتم من برای یکی از اقوامم مشکلی پیش اومد من باید برم همین الان دکتر گفت نمیشه که من گفتم ترو خدا هر چقدر پولش میشه رو میدم گفتن باشه الان پرستارُ میفرستم گفتم مرسی که پرستار اومد ودستم باز کد و سرُم کشید اومد لباسم پوشیدم کیفم ورداشتم رفتم بیرون که نیکا گفت عه چرا اومدی بیرون گفتم مرخصم گفت بزار میرم کار ترخیص انجام بدم گفتم نه خودم میرم اکی که گفت اکی رفتم کار ترخیص انجام دادم و مرخص شدم نیکا گفت دیانا کی میری آنتالیا گفتم برای پس فردا بلیت گرفتم گفت چقدر زود گفتم امیر گفت گفتش باشه با محمد رضا خداحافظی کردم رفت من نیکا متین و آقای ارسلان کاشی که گفتم فردا می خوام برم خرید نیکا گفت منم میام متین گفت منم میام ارسلان هم گفت منم میام لباسی ندارم همه اکی دادیم که فردا پسرا ساعت ۴ دم در خونه من و نیکا باشن که نیکا گفت من شماره متینم ندارم متین گفت بزن الان گفت گوشیم خاموش گفتم من شماره آقای ارسلان کاشی دارم براشون لوکیشن میفرستم که ارسلان گفت اکی نیکا گفت من با متین میام متین گفت منم ماشینم یادم رفت بیارم با ماشین ارسی بریم گفت باشه اونا رفتن منم رفتم با لامبرگینیم
که یهههو.
خوب دیگه برم بکپم داداشای گلم بابای
کپی ممنوع دادا
اسم پسر محمد رضا بود گفتم نقشم این که تو بیای جای رل من بازی کنی که محمد رضا هم قبول کرد
فلش بک حال
محمد رضا =رسیدم بیمارستان وارد اتاق دیانا شدم
دیانا =یهو محمد رضا وارد اتاق گفتش سلام زندگیم خدا بد نده منم گفتم مرسی دورت بگردم چه خبر از محسن (محسن دوست جون جونی محمد رضا )گفت هیچی من ول کرد رفت دنبال خاتونش منم اومدم دنبال خاتونم
دیانا =منم گفتم مرسی بعد گوشیم ور داشتم که بلیت آنتالیا بگیرم که محسن گفت داری چکار میکنی گفتم برای تعطیلات ۳ هفته ای دارم بلیت هواپیما برای آنتالیا میگیرم
نیکا =گفتم به سلامتی پیش مامانینا میری دیگه گفت نه میرم پیش دوست جون جونیم گفتم اها امیر روز میگی گفتش اره امیر میگم داشتم الان با اون اس میدادم که بک گراند معلوم شد 😒😂
دیانا=بچه ها دکتر صدا میکنید خودتونم برید بیرون آقای دکتر کارش دارم همه رفتن بیرون که آقای دکتر اومد تو گفت بفرمایید خانم رحیمی گفتم من برای یکی از اقوامم مشکلی پیش اومد من باید برم همین الان دکتر گفت نمیشه که من گفتم ترو خدا هر چقدر پولش میشه رو میدم گفتن باشه الان پرستارُ میفرستم گفتم مرسی که پرستار اومد ودستم باز کد و سرُم کشید اومد لباسم پوشیدم کیفم ورداشتم رفتم بیرون که نیکا گفت عه چرا اومدی بیرون گفتم مرخصم گفت بزار میرم کار ترخیص انجام بدم گفتم نه خودم میرم اکی که گفت اکی رفتم کار ترخیص انجام دادم و مرخص شدم نیکا گفت دیانا کی میری آنتالیا گفتم برای پس فردا بلیت گرفتم گفت چقدر زود گفتم امیر گفت گفتش باشه با محمد رضا خداحافظی کردم رفت من نیکا متین و آقای ارسلان کاشی که گفتم فردا می خوام برم خرید نیکا گفت منم میام متین گفت منم میام ارسلان هم گفت منم میام لباسی ندارم همه اکی دادیم که فردا پسرا ساعت ۴ دم در خونه من و نیکا باشن که نیکا گفت من شماره متینم ندارم متین گفت بزن الان گفت گوشیم خاموش گفتم من شماره آقای ارسلان کاشی دارم براشون لوکیشن میفرستم که ارسلان گفت اکی نیکا گفت من با متین میام متین گفت منم ماشینم یادم رفت بیارم با ماشین ارسی بریم گفت باشه اونا رفتن منم رفتم با لامبرگینیم
که یهههو.
خوب دیگه برم بکپم داداشای گلم بابای
کپی ممنوع دادا
۵.۸k
۱۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.