" در فراسو مرزهای تن ات تو را دوست می دارم.
" در فراسو مرزهای تن ات تو را دوست می دارم.
در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست می دارم.
در آن دوردست بعید
که رسالت اندام ها پایان می پذیرد
و شعله و شور تپش ها و خواهش ها
به تمامی
فرو می نشیند
و هر معنا قالب لفظ را وا می گذارد
چنان چون روحی
که جسد را در پایان سفر
تا به هجوم کرکس های پایانش وانهد....
در فراسوی عشق
تو را دوست می دارم
در فراسوی پرده و رنگ.
در فراسوی پیکرهای مان
با من وعده ی دیداری بده."
احمد جان شاملو
در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست می دارم.
در آن دوردست بعید
که رسالت اندام ها پایان می پذیرد
و شعله و شور تپش ها و خواهش ها
به تمامی
فرو می نشیند
و هر معنا قالب لفظ را وا می گذارد
چنان چون روحی
که جسد را در پایان سفر
تا به هجوم کرکس های پایانش وانهد....
در فراسوی عشق
تو را دوست می دارم
در فراسوی پرده و رنگ.
در فراسوی پیکرهای مان
با من وعده ی دیداری بده."
احمد جان شاملو
۳.۹k
۰۸ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.