فیک ستارگان درخشان پارت ٩
دکتر : ولی خب یکی از دخترا که اسمش کیم هانا هست متاسفانه ریه هاش خیلی درگیر گاز سمی شده…
تهیونگ : چی ؟!
جونگ کوک : منظورتون چیه ؟!
منیجر گروه bright stars : آقای دکتر حالش خوب میشه دیگه نه ؟
دکتر : باید مدتی در بیمارستان بمونه تا وضعیتش معلوم بشه…به دلیل سن کم و دلایل دیگه ریه هاش خیلی درگیر شده و الان چیزی مشخص نمیشه…
…..
جونگ کوک از پشت شیشه به هانایی که دستگاه تنفسی بهش وصل بود خیره شده بود که دستی رو شونه اش احساس کرد
شوگا : نگرانشی درسته ؟…تو این مدت کم خیلی باهاشون صمیمی شدیم…واقعا ناراحتم که تو این وضعیت هستند
جونگ کوک : هیونگ تا حالا عاشق شدی ؟
شوگا : اره…برای چی ؟!
جونگ کوک : وقتی میبینمش ضربان قلبم میره بالا…خنده هاش شیرین ترین چیزیه که تا حالا دیدم…وقتی توی این حال روی تخت بیمارستان میبینمش قلبم به درد میاد…تمام این حس هایی که بهش دارم عشقه درسته ؟
جونگ کوک برگشت و به شوگا نگاه کرد و گفت
جونگ کوک : هیونگ من عاشق هانا شدم درسته ؟
…..
از زبان جی هو
با شنیدن صداهایی آروم چشمام رو باز کردم ولی شدت نور زیاد بود پس دوباره چشمام رو بستم…کم کم که چشمام عادت کرد آروم چشمام رو باز کردم و به اطرافم نگاه کردم…توی یک اتاق سفید بودم…به نظر میرسید که داخل بیمارستان بودم…دوتا پرستار داخل اتاق بودند انگار تازه متوجه بیدار شدن من شدن یکیشون به طرفم اومد و گفت
پرستار : بالاخره بیدار شدی ؟…الان حالت چطوره ؟
آروم لبام رو تکون دادم و گفتم
جی هو : چه اتفاقی برای من افتاده ؟!
پرستار : گاز سمی تنفس کردی ولی خوشبختانه ریه هات زیاد درگیر نشده
جی هو : دوستام چی ؟…اونا هم با من داخل کلاس بودند
دوتا پرستار بهم نگاهی کردند و بعد همون پرستار گفت
پرستار : نگران نباش همه چیز درست میشه تو فقط الان استراحت کن
#فیک
#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس
#جونگ_کوک#فیک_جونگ_کوک
#تهیونگ#فیک_تهیونگ
#جیمین#فیک_جیمین
#جیهوپ#فیک_جیهوپ
#نامجون#فیک_نامجون
#شوگا#فیک_شوگا
#جین#فیک_جین
تهیونگ : چی ؟!
جونگ کوک : منظورتون چیه ؟!
منیجر گروه bright stars : آقای دکتر حالش خوب میشه دیگه نه ؟
دکتر : باید مدتی در بیمارستان بمونه تا وضعیتش معلوم بشه…به دلیل سن کم و دلایل دیگه ریه هاش خیلی درگیر شده و الان چیزی مشخص نمیشه…
…..
جونگ کوک از پشت شیشه به هانایی که دستگاه تنفسی بهش وصل بود خیره شده بود که دستی رو شونه اش احساس کرد
شوگا : نگرانشی درسته ؟…تو این مدت کم خیلی باهاشون صمیمی شدیم…واقعا ناراحتم که تو این وضعیت هستند
جونگ کوک : هیونگ تا حالا عاشق شدی ؟
شوگا : اره…برای چی ؟!
جونگ کوک : وقتی میبینمش ضربان قلبم میره بالا…خنده هاش شیرین ترین چیزیه که تا حالا دیدم…وقتی توی این حال روی تخت بیمارستان میبینمش قلبم به درد میاد…تمام این حس هایی که بهش دارم عشقه درسته ؟
جونگ کوک برگشت و به شوگا نگاه کرد و گفت
جونگ کوک : هیونگ من عاشق هانا شدم درسته ؟
…..
از زبان جی هو
با شنیدن صداهایی آروم چشمام رو باز کردم ولی شدت نور زیاد بود پس دوباره چشمام رو بستم…کم کم که چشمام عادت کرد آروم چشمام رو باز کردم و به اطرافم نگاه کردم…توی یک اتاق سفید بودم…به نظر میرسید که داخل بیمارستان بودم…دوتا پرستار داخل اتاق بودند انگار تازه متوجه بیدار شدن من شدن یکیشون به طرفم اومد و گفت
پرستار : بالاخره بیدار شدی ؟…الان حالت چطوره ؟
آروم لبام رو تکون دادم و گفتم
جی هو : چه اتفاقی برای من افتاده ؟!
پرستار : گاز سمی تنفس کردی ولی خوشبختانه ریه هات زیاد درگیر نشده
جی هو : دوستام چی ؟…اونا هم با من داخل کلاس بودند
دوتا پرستار بهم نگاهی کردند و بعد همون پرستار گفت
پرستار : نگران نباش همه چیز درست میشه تو فقط الان استراحت کن
#فیک
#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس
#جونگ_کوک#فیک_جونگ_کوک
#تهیونگ#فیک_تهیونگ
#جیمین#فیک_جیمین
#جیهوپ#فیک_جیهوپ
#نامجون#فیک_نامجون
#شوگا#فیک_شوگا
#جین#فیک_جین
۶۴.۲k
۲۲ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.